خلاصه ماشینی:
"شاید وحشت و نگرانی را از نگاه من خوانده که لبخندی میزند و میگوید نه خانم شوخی کردم، لواشکه!دانشآموز دیگری مقداری نمک یا چیزی شبیه به آن را در بستهی نایلونی کوچکی به تو نشان میدهد و میگوید:خانم مواد!از خود میپرسم اینجا کجاست؟چه تفاوتی با سر گذر فلان محله دارد؟چه اتفاقی برای این بچهها افتاده که شاهد چنین صحنههایی هستیم؟آن هم در حیاط مدرسه یک مدرسهی ابتدایی؟به راستی کی و کجا به او آموختهاند که بستهبندی مواد مخدر چیست؛و چگونه است که اکنون در مقابل چشمان معصوم او صحنهای اینچنین توجهش او را جلب کرده است؟!آیا انحراف از همین جا شروع نمیشود؟ تازه اینها بچههایی هستند که ظاهرا در محیط خانه حمایت میشوند،به مدرسه میآیند تا آموزش ببینند."