چکیده:
مسأله ماهیت انسان از مباحث مهم فلسفی است که بیشتر اگزیستانسیالیستها آن را نپذیرفتهاند.سارتر از جمله این فیلسوفان است که برای نفی ماهیت انسان به دلایل متعددی تمسک جسته است. مهمترین استدلالهای وی عبارتند از:تعارض اختیار و آزادی کامل انسان با تعیین ماهیت انسانی و به تعبیری تلازم قبول ماهیت کلی یا جبر،صیرورت دائم انسان و ملازمه آن با نفی ماهیت و استدلال بر عدم وجود خدا برای تصور چنین طرحی. در این مقاله ابتدا هریک از این استدلالها تبیین و نقد شده و سپس با قطع نظر از این دلایل،به پیامدهای نظریه نفی ماهیت انسان اشاره شده است.در پایان نیز بیان شده که نظریه سارتر در این زمینه،علاوه بر فقدان انسجام درونی،از جهت عقلی نیز مطابق با واقع نمیباشد. از نظر شیعه،اولی الامر منحصر در امامان معصوم و عترت پیامبر(ص) است.مشروعیت اطاعت از آنان به دلیل نصب و اطلاق این اطاعت نیز به دلیل عصمت ایشان است.تمام علمای اهل تسنن به جز فخر رازی، اولی الامر را معنای عام(بدون انحصار در افرادی خاص)با مصادیق متعدد میشناسد و برای مشروعیت اطاعت از آنان،قید«عدم معصیت»را لحاظ میکنند که این نظریه با چند اشکال مواجه است.فخر رازی اولی الامر را شورای اهل حل و عقد میداند و بر اطلاق اطاعت از ایشان تأکید میورزد.وی عصمت شورای اهل حل و عقد را مبنای مشروعیت اطاعت مطلق از آنان برمیشمرد.دیدگاه فخر رازی نیز دارای اشکالهای متعدد و نوعی تناقض است.او که همانند شیعه به عصمت اولی الامر معتقد است،بر دیدگاه شیعه مناقشههایی دارد تا از رهگذر آنها از نظریه خود دفاع کند؛لیکن این مناقشهها تام نیست و قابل نقد و رفع است.
خلاصه ماشینی:
"(همان:671/61) اگر فخر رازی که صادقین را اجماع امت میداند،آن را به«اهل حل و عقد» کاهش دهد،تمام اشکالهای مطرح شده بر دیدگاه او درباره اولی الامر،در اینجا نیز وارد است و اگر آنان را اهل حل و عقد به شمار نیاورد-همانگونه که در عبارات وی در ذیل این آیه،چنین مطلبی به چشم نمیخورد-در این صورت،مطیع و مطاع بر یکدیگر منطبق میشوند و خطاب خداوند در آیه که میفرماید:«ای مؤمنان!تقوا پیشه کنید...
نظریه رازی در مقام ثبوت و اثبات با مناقشههای جدی روبروست؛از جمله اینکه اگر عصمت برای اجماع امت با تمسک به اطلاق اطاعت از اولی الامر اثبات شود،این امر تمسک به عام در شبهه مصداقیه است که مردود خواهد بود و اگر روایت نبوی «لا تجتمع أمتی علی خطأ»مستند باشد،این دلیل-بر خلاف نظر برخی از بزرگان شیعه-قابل قبول است؛اما در مقام تطبیق بر اولی الامر اشکالهای متعددی را به دنبال دارد که از جمله آنها خرق اجماع امت است که خود فخر رازی نیز به آن ملتزم نیست.
ایشان در تفسیر آیه 911 سوره توبه نیز به همین نظریه گرایش دارد و عنوان«صادقین»را بر اجماع امت تطبیق میکند؛اگر فخر رازی آن را به«اهل حل و عقد»تقلیل دهد،تمام اشکالهای مطرح شده بر دیدگاه او درباره اولی الامر در اینجا نیز وارد خواهد بود و اگر آنان را اهل حل و عقد به شمار نیاورد و مجموع امت بداند،مطیع و مطاع بر یکدیگر منطبق شده،چالشی را فراروی نظریه وی به وجود میآورد."