چکیده:
در این مقاله تلاش میکنیم تا قوای تخیل و فاهمه را در نقد اول و سوم بررسی نماییم. ابتدا نگاهی کوتاه به بحث تالیفات سه گانه در نقد اول خواهیم داشت (کانت در تالیفات سهگانه نشان می دهد که چگونه قوای حس، تخیل و فاهمه در همکاری با یکدیگر به شناخت یک تصور دست مییابند)، سپس هر یک از قوا را در نقد اول و نقد دوم مورد بررسی قرار میدهیم. در بررسی قوه تخیل میبینیم که چگونه این قوه در نقد اول در متابعت از فاهمه و براساس مفاهیم عمل میکند و در نقد سوم از این کارکردهای رها میشود و حتی بدون مفاهیم، شاکلهسازی میکند. در بررسی قوه فاهمه نیز شاهد این خواهیم بود که این قوه که در نقد اول بهعنوان قوه مفاهیم، صرفا براساس آنها عمل می کند، در نقد سوم از این کارکرد اساسی خود جداشده، به وجهی عام و بدون مفاهیمش مورد توجه و استفاده کانت قرار میگیرد.