چکیده:
نظام بین الملل پس از جنگ سرد به خصوص در سالهای اخیر دستخوش تحولات عمدهای شده است.یکی از این تحولات جابجایی قدرا از غرب به شرق میباشد.در این خصوص نظرات متفاوت به سئوالات زیر در خصوص جابهجایی قدرت جهانی پاسخ میدهد. 1.خصوصیات دوران گذار چه میباشد؟ 2.مشخصههای قدرتهای در حال ظهور(نمونه موردی:چین)چیست؟ 3.چه سناریوهایی را برای آینده میتوان ترسیم نمود؟ روابط بین الملل جدید با ویژگیهای نوین در حال شکلگیری است.تحولات پیدرپی سیاسی حاکی از آن است که تغییر در قدرت جهانی و وابستگی متقابل هم از نظر محتوا و هم از نظر سرعت در حال افزایش میباشد.مقاله حاضر روندهای جاری و جدید در روابط بین الملل را مطالعه نموده،ویژگیهای قدرتهای نو ظهور جهانی را بررسی مینماید.
خلاصه ماشینی:
فريد زکريا در اين خصوص ميگويد: «در ٦٠ سال اخير ايالات متحده از ديگر کشورهاي جهان ميخواست بازارهاي خود را بگشايند، سياست هاي اقتصادي خود را برطبق سياست بازار آزاد تدوين کنند و راه را براي پيشرفت تکنولوژي و تجارت باز کنند.
او اهميت ظهور چين و هند را به عنوان قدرت هاي نوظهور متذکر شده و بر اين ايده تأکيد مي کند که آفتاب در بخش ديگري از جهان در حال طلوع است .
برخلاف دو سند راهبرد امنيت ملي آمريکا١ (سال هاي ٢٠٠٢ و ٢٠٠٦) که در آن ها به ضرورت هماهنگي و همکاري آمريکا با قدرت هاي بزرگ ديگر به ويژه روسيه و چين کم توجهي شده بود؛ در سند راهبرد امنيت ملي سال ٢٠١٠ ايالات متحده ، آمريکا خود را نيازمند و آماده همکاري با قدرت هاي بزرگ براي رسيدگي به مشکلات اقتصادي و امنيتي جهان معرفي کرده است .
نويسندگان کتاب «قدرت نرم : استراتژي ظهور چين در سياست بين الملل »(١٨) در اين رابطه اتفاق نظر دارند که نه تنها گرايش چين به مديريت نوع منحصربه فرد چيني در گوشه و کنار دنيا روند صعودي دارد، بلکه بر تمايل ملت هاي آسيايي و آفريقايي در الگوبرداري از مدل توسعه چيني در نتيجه کاميابي اقتصادي و نظامي اين قدرت در حال طلوع نيز افزوده شده است .
به عبارت ديگر، کشورهايي که بالاترين وسريع ترين رشد اقتصادي را دارند، در معرض وابستگي شديد به تعداد محدودي از کشورها هستند و در نتيجه نفوذ سياسي کشورهاي اخير افزايش پيدا خواهد کرد، اين وضعيت روابط بين الملل کنوني است .