خلاصه ماشینی:
"روایت سنگستان یخزده (به تصویر صفحه مراجعه شود) حسن اصغری داستان«اشکفت بهمن»به ظاهر حکایت گرفتاری یک طایفه و ایل برای سکونت و کوچ در یک دورهی تاریخی است.
» چند سطر بالا به خواننده گوشزد میکند که راویان داستان اکنون در محاصره افتادهاند و انگار محاصرهی آخر هم نیست و محاصرههای دیگری نیز در راه است و باید منتظر بود.
در تکههایی از بازگویی روایت که راویان با تکیهکلامها و اصطلاحات و با زبانی نزدیک به گفتار،نقالی میکنند، خواننده نیز به آنان نزدیک میشود و در بازسازی مشارکت میکند؛اما در بعضی تکهها روایت که زبان به نوشتار ادبی و گاه گاه نیز دربافت و ترکیبات شعرگونه میلغزد،خواننده دیگر با یک نقال جمع دوستانه طرف نیست و نمیتواند باور کند که آدمها در گفتوگوی دوستان با چنین لحن و کلام شاعرانهی سخن بگویند.
نویسندهی داستان با توانایی،زبان قراردادی و آشنا را برای استحکام معنای دو گانه روایت خود،در دو نقش و گاه چند نقش به کار برده است."