"چرا باید یه سوسیالیست بخوابه؟-مردن یا خوابیدن...
فریدل کاسپارک یه انقلابی بود-ولی همیشه چهارچشمی صنددوق حزب رو میپایید...
جنگ برادر با برادر-امروز اینرو فقط توی کالجهای امریکا میدونن-ولی اونها اینرو میدونن...
و روز بعد همهی این را در شوی هفته دیدن...
توی سینما هنوز سیاه و سفید...
برا بعضی بچهها گویا یادآور زندگیبودن-حالا حالم بده-آی3مجبوره به کمونیستها فکر کنه و به روسها...
یه روز بهش گفت باید بزنه به چاک یا معرفیش میکنه...
باید اینرو بفهمینکه رفیق،جوون بود،زن صاحبخونه هم سر کار نمیرفت،تموم روز توی خونه،بله،اینطور چیزها هم هست...
وقتی من اینطور نقد همگانی میخونم،چه روزهای سختی برا پدرهای شهره-فقط من نوشتههای خوانندهها رو میخونم و ابراز عقایدشون رو...
انتخابات-هوش و حواسم رفته-و وقتی روزنامهی کارگران رو میخونم-پدرم اینرو هنوز هم خیلی جدی میگیره-گمون میکنم،آمپول داره اثر میکنه...
بعد جلو پارلمان خواهم رفت-اونجا که سه اژدها روی تخت نشستن...
و اونجا هنوز هم یکی..."