خلاصه ماشینی:
"در مورد اول،این مسئله باز میگردد بهکارهای فرهنگی که باید در این زمینه انجامشود ما هنوز در کلاسهای دانشکده با این سؤال(به تصویر صفحه مراجعه شود)روبرو هستیم که آیا انتقاد باعث تضعیف نظامنمیشود؟این سؤال حتی در بیرون نیز مطرحمیشود.
اگر انتقاد را بهمفهوم نقد و بررسی بدانیم،رنگ و شکل اینمفهوم در انتقادهای مطبوعات ما عوض شده و تاحدود زیادی معنای محکوم کردن،تخطئه یاحتی هتاکی و فحاشی و برخوردهای مغرضانهیافته است.
ولی اگر اصل و اساسبر حسننیت باشد و بخواهیم صادقانه و برای(به تصویر صفحه مراجعه شود)مردم و جامعه کار کنیم،باید از انتقاد استقبالشود.
و این زمینهای است که احتیاج به پرورشدارد و باید نیروهای منتقد برای مطبوعاتآموزش داده شوند.
وقتیوضعیت استقلال روزنامهای مشخص نباشد،یعنی نتوانیم روشن کنیم که آیا این روزنامه به(به تصویر صفحه مراجعه شود)عنوان یک وسیلۀ ارتباطجمعی در جامعه بهطورمستقل عمل میکند(منظور من آن استقلالآرمانی نیست،بلکه استقلال نسبی است)،اینامر باعث میشود که وسیلۀ ارتباطی،هیبتبیطرفی خود را به هنگام انتقاد،از دستبدهد.
این مسئلۀمهمی است که باید در نظام آموزش و پرورش بهآن پرداخته شود.
ولی در جامعۀ ما اثر عملکرد منفی(به تصویر صفحه مراجعه شود)کسی که باید از او انتقاد شود،روی خودشنیست.
بهطور کلی جامعۀ ما،جامعۀپدرسالاری است(هم نظام سیاسی و هم نظامخانوادگی)،اقتدار پدر و بعد اقتدار دولت درجامعه امکان و رشد فرهنگ انتقاد را نمیدهد.
تمام نابسامانیهایی که درزمینههای مدیریت،آموزش روزنامهنگاران و عدمآمادگی برای انتقاد کردن،در مطبوعات داریم،ناشی از این است که در دورۀ بعد از پیروزیانقلاب،متأسفانه دولتها فرصت پیدا نکردند بهحل مسایل گوناگون مطبوعات و وسایل ارتباطجمعی بپردازند."