چکیده:
نقش و اهمیت شبدیز،به عنوان محمل عشق و سفیر تقدیر،در رابطه عاشقانه میان خسرو و شیرین،سبب شده تا او هیئتی فراواقعی و سمبلیک بیابد و تولید عجیب و رازآلود داشته باشد؛تولدی افسانهای،در مکان و زمانی کاملا نمادین. براساس سخن نظامی،شبدیز،نسب از سنگ دارد؛سنگی سیاه و قدسی که در دل غاری در دامن دیری روحانی قرار گرفته است.زمان شکلگیری نطفهی او درست در هنگام قران مشتری و زحل است؛زمانی مسعود برای تولد مولودی که باید صاحب قران باشد.سنگ،کوه،دیر.قران و مادیان بکری که مادر شبدیز است،همه نقشی نمادین و حضوری ضروری و رازآلود در تولد شبدیز دارند و در پس تمامی آنها اندیشهای به قدمت عمر بشری نهفته است؛اندیشهای که باید لایه لایه باز کاویده شود تا عناصر و نمادهای موجود در این بخش از خسرو و شیرین نظامی آشکار شود
خلاصه ماشینی:
"از بخشهای قابل تأمل در این منظومه،تولد عجیبی است که نظامی از قول"سخن پیمای فرهنگی"به شبدیز،اسب (*)دانشیار بخش زبان و ادبیات فارسی (**)دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی اساطیری خسرو نسبت میدهند: «سخنپیمای فرهنگی چنین گفت به وقت آنکه درهای دری سفت که زیر دامن این دیر غاری است درو سنگی سیه،گویی سواری است ز دشت رم گله در هر قرانی به گشتن آید تکارو مادیانی ز صد فرسنگی آید بر در غار درو سنبد چودر سوراخ خود مار بدان سنگ سیه رغبت نماید به رغبت خویشتن بر سنگ ساید به فرمان خدا زو گشن گیرد خدا گفتی شگفتی،دل پذیرد هر آن کره کزان تخمش بود بار ز دوران تک برد وز باد رفتار» (نظامی،75:5831) اینکه براستی چرا باید شبدیز چنین نسبی عجیب داشته باشد و کوه،سنگ سیاه،غار،دیر و...
اما اگر این زمان مسعود،همچون سایر قسمتهای خسرو و شیرین،بازماندهی اعصار کهن باشد،از یک سو در ارتباط با مخاطب،ذهن او را آمادهی پذیرش اتفاق شگفتی میکند که قرار است درون غار رخ دهد و از سوی دیگر طالع بلند و سعد اسبی را رقم میزند که مأموریتی آسمانی بر عهدهی اوست و تولد عجیب و صفات غریبش در بافت سمبلیک و نمادین داستان ضروری و خوش نشستهاست.
بدین ترتیب میتوان گفت که داستان ورود مادیان به غار و پیوند او با ناخودآگاهش،براعت استهلالگونهای به محتوای اصلی منظومه دارد؛داستان دلدادگی عاشق و معشوقی است که سرانجام به وصال یکدیگر رسیده و بار دیگر جادوی عشق را عرصهای برای جلوهگری پدید میآورند و در این تجلی،حضور شبدیز به عنوان مولود عشق،حضوری رازآلود و ضروری است که هدف آن به تعالی رساندن انسانی گمراه است؛انسانی که خود البته نمادی است برای نوع خویش در طول تاریخ زیستنش است."