چکیده:
قولکلوری بر میشمارد،در اینروایت میتوان دید؛از جمله اینکه قهرمان هم فاعل و هم،پذیرنده است.در این داستان،«فاعل»به گونهای است که هم بر لیلی انطباق مییابد و هم بر مجنون و هردو به نوعی پذیرنده نیز هستند. مسألهی اساسی این مقاله تحلیل روابط و مناسبات شخصیتهادر لیلی و مجنون نظامی است.در این تحلیل،از الگوی کنشگر گریماس استفاده شده است.شش نقش اصلی یا به تعبیر گریماس،کنشگر،در این روایت بازیابی شده که عبارتند از:فرستنده،پذیرنده،فاعل،هدف، یاریگر و بازدارنده.براساس نتایج حاصل از این تحقیق،در روایت لیلی و مجنون،فرستنده:عشق است که یک مفهوم انتزاعی است نه یک شخصیت عینی،پذیرنده:لیلی و مجنون؛فاعل:مجنون و سپس لیلی؛ هدف:رسیدن لیلی و مجنون به یکدیگر؛یاریگر:خویشان و اطرافیان مجنون و کنشگر بازدارنده:پدر لیلی و سپس ابن سلام است. از این پژوهش برمیآید که الگویی گریماس در تحلیل شخصیتهای منظومهی لیلی و مجنون تا حدی مفید و کارآمد است؛براساس این الگو،خواننده با ذهنیتی روشن میتواند روابط و مناسبات شخصیتها را دنبال کند و برخی از ویژگیهایی را که گریماس برای حکایتهای
خلاصه ماشینی:
"از این پژوهش برمیآید که الگویی گریماس در تحلیل شخصیتهای منظومهی لیلی و مجنون تا حدی مفید و کارآمد است؛براساس این الگو،خواننده با ذهنیتی روشن میتواند روابط و مناسبات شخصیتها را دنبال کند و برخی از ویژگیهایی را که گریماس برای حکایتهای (*)دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی (**)استاد زبان و ادبیات فارسی تاریخ دریافت مقاله:88/5/31 تاریخ پذیرش مقاله 98/7/01 قولکلوری بر میشمارد،در اینروایت میتوان دید؛از جمله اینکه قهرمان هم فاعل و هم،پذیرنده است.
همچنین میتوان به رسالهی دکتری و پایاننامههایی اشاره کرد که در تحلیل ساختار روایت،نوشته شده- است؛از جمله:«تحلیل ساختار روایت در قرآن،کتاب مقدس و چند متن عرفانی» (صالحینیا،7831)و«ریختشناسی روایات تاریخ بیهقی»(اکبرزاده،8831) منظومهی لیلی و مجنون نظامی تاکنون باتوجه به نظریههای روایتشناسی مورد تحلیل و بازخوانی قرار نگرفته و تحلیل ساختار روایت این اثر برجستهی زبان و ادبیات فارسی باتوجه به نظریههای مطرح در روایتشناسی،قابل تحقیق و پژوهش است.
پدر از مجنون میخواهد که حلقهی در کعبه را در دست بگیرد و دعا کند تا از بلای عشق رهایی پیدا کند؛اما مجنون برعکس آن،از خدا میخواهد که«عاشقتر از این کنم که هستم»(نظامی،9731:87) یا رب تو مرا به روی لیلی هر لحظه بده زیاده میلی از عمر من آنچه هست برجای بستان و به عمر لیلی افزای گرچه شدهام چو مویش از غم یک موی نخواهم از سرش کم جانم فدی جمال بادش گر خون خوردم حلال بادش گرچه زغمش چو شمع سوزم هم بیغم او مباد روزم عشقی که چنین بهجای خود باد چندان که بود یکی به صد باد (همان،87) از جمله ویژگیهایی که گریماس برای حکایتهای فولکوری برمیشمارد این است که در این حکایتها،قهرمان،هم فاعل و هم پذیرنده است."