چکیده:
انحراف از قوانین حاکم بر همنشینی واژهها و بههم ریختن نحو جمله ها در زبان معمول و معیار، روشی است که تمامی شاعران برای رسیدن به زبان شعر از آن بهره میبرند. در شعر کلاسیک فارسی، هنجارگریزیهای نحوی عموما به منظور حفظ نظام موسیقایی شعر، مثلا برای رعایت قوانین عروض و قافیه صورت میگیرد و از این روی، این فرایند، جزیی از «فنشعر» محسوب میشود. ناصرخسرو از جمله شاعرانی است که برای متمایز ساختن زبان شعر خود به این نوع هنجارگریزی توجه نشان داده است و میتوان در دیوان او با مصادیق فراوانی از هنجارگریزیهای نحوی روبهرو شد؛ تا جایی که باید عمدهی تلاش او را برای تشخص سبکی شعرش در همین مورد جستوجو کرد. این مقاله بر آن است که به بررسی هنجارگریزی نحوی در شعر ناصرخسرو و مقایسهی آن با شعر سه شاعر همعصر وی یعنی عنصری، فرخی و منوچهری بپردازد و تعدادی از مصادیق آن را برشمارد. دستاورد مقاله، ناظر بر این است که ناصرخسرو در مقایسه با سه شاعر همعصر خود، از چهارده مورد عمدهی هنجارگریزی شعرش، در هفت مورد دست به هنجارگریزی برجسته زده است.
خلاصه ماشینی:
"جدول شمارهی 1:میزان تکرار جابهجایی و فاصله،میان فعل شبه معین و فعل اصلی (به تصویر صفحه مراجعه شود) اکنون نمونههایی از شعر ناصر خسرو: من دست خویش در رسن دین حق زدم#از تو هگرز جست نخواهم نشان و نام (ناصر خسرو،1357:57) به طاعت برد باید این جهان را#که گوید کاین جهان را برد نتوان (همان،108) گر ناصبی مثل مگسی گردد#بگذشت نارد از سر عرنینم (همان،135) داد تو داده است کردگار،تو را نیز#داد ز طاعت به داد باید ناچار (همان،260) گه یاد دهد آن زمان که بودی#پیشم شده جمله تبار و آلم8 (همان،322) از عنصری: ز بهر آن خرد را دید نتوان#که اندر لفظهای اوست مضمر (عنصری،1363:70) از فرخی: به فضل و خوی پسندیده جست باید نام دگر به دادن9مال و به بذل کردن زر (فرخی،1371:161) از منوچهری: جنبید سر خجسته نتواند بر گردن کوتهاش ز پرعطری (منوچهری،1379:117) 3.
این پدیده در دیوان ناصر خسرو به نسبت دیگر شاعران،رایجتر است و در ردیف نخست مصادیق هنجارگریزی نحوی شعر او قرار میگیرد: جدول شمارهی 10:میزان تکرار اتصال ضمایر مفعولی با معنای فاعلی به افعال شبه معین و اصلی (به تصویر صفحه مراجعه شود) گر همی چیزی ببایدمان خرید#در بهشت،آنجا محال است ار زر است (ناصر خسرو،1357:34) فردا به عصا همیت باید رفت#امروز چنین چو کبگ چه خرامی؟ (همان،37) قول چو روی برد زیر نقاب،ای بخرد#به عمل باید از این روی گشادنت نقاب23 (همان،189) از عنصری: چو آب جوشان باشد چو دست خواهد کند چو مرغ باشد چون رفت بایدش هموار (عنصری،1363:145) از منوچهری: شد گونهگونه تاک رز،چون پیرهان رنگ رز#اکنونت باید خز و بز گردآوری و اوعیه (منوچهری،1379:101) 11."