خلاصه ماشینی:
"فروپاشی یکی از دیگری نظامهای استبدادی حاکم بر کشورهای مسلمان بهعنوان شیوه حکومتی که در تمام دو قرن گذشته با تمام قدرت بر جهان اسلام حکومت آیا انقلاب اسلامی در پارادایم خاصی رخ داده است که این پارادایم در جنبشهای اخیرکشورهای اسلامی وجود ندارد؟ آیا انقلاب اسلامی توانایی باز تولید خود را در جهان اسلام از دست داده است و نمیتوانفصل مشترکی بین جنبشهای اخیر جهان اسلام و انقلاب اسلامی به دست آورد؟ تحولات کشورهای اسلامی چه نسبتی با نظریه خاورمیانه جدید که پس از یازدهسپتامبر 2001 در سرلوحه بسط سیاستهای ژئوپلتیک غرب قرار گرفت،دارد؟ چرا تحولات دنیای اسلام در این زمان اتفاق افتاد و چرا در سه دهه گذشته که انقلاباسلامی با ساقط کردن یک نظام استبدادی پادشاهی نظم و ثبات جوامع اسلامی را به همریخت و شور اسلامی خاصی برای بیداری در جهان اسلام برانگیخت اتفاق نیفتاد؟ آیا جنبشهای جاری در جهان اسلام به معنای زوال امپراتوری غرب و رویاروییبا ژئوپلتیک غرب در کشورهای اسلامی است یا غربیها با بهرهگیری از نظریهزیست مسلمانی و تئوری«اسلام و مسلمانان میانه»با سوار شدن بر این جنبشها ضمنمتوقف کردن گرایشهای بیداری اسلامی در جهان اسلام به بسط و تثبیت ژئوپلتیکغرب میپردازند؟ آیا رضایت غرب به«سکولاریسم حداقلی»در جهان اسلام به ویژه ترکیه و الجزایر و..."