چکیده:
در رفتار و اندیشهی مولانا ترکیبی نظاموار از تناقضها دیده میشود که یک سوی آن تجربهی عارفانه است و دیگر سوی زبان بیان. تجربهی عارفانه از عالم فرا زمینی است و زبان و کلام تفسیر مادی و به قولی خاطرهای از آن تجربه.شاعر به طرز ساختمندی در سرتاسر آثارش به منشأ قدسی دیدهها و ظهور آن در زبانی پخته(که در او نیز نشانههای الهی و عارفانه،فارغ از خیالبافیهای معمول است) اشارات نغز دارد.این مقاله بر آن است که تناسب رازآمیز این دو را از لابهلای آثار او به قدر وسع پیدا کند(با تخلیص).
خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود)علی اصغر ارجی استادیار مراکز تربیت معلم قزوین خامش که تا نگوید بیحرف و بیزبان او خود چیست این زبانها گر آن زبان زبان است(گزیده:79) و به پختگی و شهودی برسد که چنین بسط نیکو یابد: بر اهل معنی شد سخن اجمالها تفصیلها بر اهل صورت شد سخن تفصیلها اجمالها(گزیده:3) تجربههای عرفانی و خصوصا تجربههای مولانا از انتظام و منطقی دقیق برخوردار است که در ورای منطق مصطلح و قراردادی زندگی معمول بشری، اگرچه با تناقضهای شدیدی روبهروست،اما به سوی ترکیب و یکدستی و وحدت الهی رهنمون است."