چکیده:
مدیریت دانش، با توجه به ضرورت دربرگیری سرمایه های دانشی و افزایش آن، در دوره ی اقتصاد دانش محور پدید آمده و در حال گسترش است. یکی از بخش های اصلی این مدیریت، منابع انسانی (به عنوان کارکنان دانشی) است، که با توجه به گذر از دوره ی صنعتی به دوره ی دانش و لزوم پیدایش سازمان های دانش محور، نگاه به کارکرد، و نیز اندازه گیری و افزایش آن، یکی از موضوع های مهم گستره ی مدیریت است، زیرا به ارزیابی این سرمایه و نیز اثربخشی فرآیندهای مدیریتی در سازمان می پردازد و در این راستا انسان نقشی کلیدی را برای افزایش کارکرد در کارهای دانشی بر عهده دارد. در این نوشتارتلاش می کنیمتا روشی را ارائه دهیم که اندازه ی کارکرد کارکنان دانشی زن را در لایه های گوناگون سازمان نمایش دهد و افزون بر روشن ساختن دلایل پدید آمدن وضع کنونی و اولویت بندیآن ،بر پایه ی روش های تصمیم گیری مناسب، و بررسی رفتاری آن با تحلیل های پویا، به بیان راه کارهایافزایش کارکرد کارکنان دانشی زن، با استفاده از راه کارهای دنباله های زمانی بپردازد و بر پایه ی شرایط، از میان گزینه های گوناگون، به ترین گزینه را به عنوان راه کار به بود کارکرد کارکنان دانشی زن ارائه دهد. این روش در یک شرکت ایرانیآزموده شده و اعتبار آن بر پایه ی روی کرد اعتبارسنجی ساختاری سنجیده می شود.