چکیده:
ارائه ی تفسیر جدید از شناخت در عصر پسامدرن سبب تغییر جهان بینی در فرهنگ غرب گردید. این دوره اگرچه دربردارنده ی عناصر فکری مختلفی است، نویسنده بحث خود را محدود به جزء معرفتی دوره ی مذکور می نماید. نویسنده بر آن است تا ضمن بیان تحلیلی مبانی معرفت شناختی عصر پسامدرن، پیامد و لوازم معرفت شناختی آن را در قالب نگرش دینی بررسی کند. در این باره مدعای نویسنده این است که میان مفروضات و مبانی معرفت شناختی عصر پسامدرن و مبانی معرفتی موجود در دین تعارضی وجود ندارد. عصر پسامدرن با بازنگری در مفروضات معرفت شناختی عصر جدید، تفسیر جدیدی از عقلانیت و حقیقت به همراه خود آورد. تاکید به درهم تنیدگی ذهن و عین، از دست رفتن اعتبار تفکیک سوژه - ابژه و کنار نهادن نقش بی طرفانه و منفعلانه ی ذهن در فرایند شناخت از ویژگی های عمده ی معرفت شناسی این دوره است. می توان به منزله ی نتیجه ی تحقیق پذیرفت که عصر پسامدرن با توجه به مبانی معرفتی اش در مقایسه با مفروضات معرفتی عصر جدید، قادر است شرایط مناسب تر و موفق تری را در دفاع از ارزش و جایگاه معرفتی باور های دینی فراهم نماید. وجود آموزه هایی مانند کران ناپذیری خداوند (که مستلزم کران ناپذیری فعل الاهی است) و هم چنین ایده ی وقوع من غیر احتساب امور در دین با جهان بینی پسامدرن توجیه پذیر است.
In the present paper I aim at epistemological assumptions defended by postmodern thinkers. I attempt to display the epistemological consistency between postmodern and religious viewpoints. In this regard I will articulate that postmodern thinkers distinguishing their epistemological ground offer and introduce a new world view by virtue of which human beings acquire more freedom. Man is not to discover a ready-made universe; rather he makes his world. This world -view has its origin in a particular cognitive view. It is argued that the idea of limitless God requires limitless world which is very difficult to be defended by modern world- view and its epistemological assumption. But post-modern system of epistemology provides a foundation by virtue of which the limitless God and world could be defended. Some thinkers view postmodern as a threat for theistic belief due to its theological consequences. On the contrary، others view postmodern as an opportunity since it produces a new world -view. In this paper I will argue for the consistency between postmodern cognitive ground and that of religion.
خلاصه ماشینی:
"در ادامه،با تمسک به برخیآموزههای دینی به ویژه در اسلام،نشان داده خواهد شد که دفاع از شأن معرفتی دین درپستمدرنیزم،در مقایسه با عصر جدید و ضوابط سختی که در باب با عقلانیت اعتقادات وحصول معرفت ارائه میکند،از امکان بیشتری برخوردار است.
نظریهی سنتی انطباق4،که در عصر جدید رایج بود،در دورهی یاد شده تکذیب میشود وحقیقت در این دوره همواره بازتابی از فرهنگ است و جنبهی اجتماعی-تاریخی دارد(22،ص:13).
اگرذهن با جهانی عینی مواجه است که قدرت غلبهی معرفتی آن را دارد،در آن صورت،چگونه میتوان از این آموزه که جهان،به منزلهی فعل الاهی،پدیده و نتیجهی قدرتخلاقهی خداوند در هر لحظه و آن است دفاع نمود؟ عینیت دکارتی و تعینیافتگی نیوتنی ویژگی جهان در عصر جدید است،ویژگیای کهسازش آن با آموزههای دینی به نظر نویسنده،دشوار به نظر میرسد،درحالیکه سازشجهانبینی پسامدرنی با آموزههای دینی یاد شده،مسیر آسان و بیمخاطرهای را طی خواهدنمود.
نفی نظریهی مبناگرایی رایج در عصر جدید به وسیلهی پستمدرنها بهطور ضروری،بهتهدید علیه ارزش معرفتی دین و تعارض پستمدرنیزم با آن منتهی نمیشود،اگرچهمبناگرایان عصر جدید و در رأس آنها دکارت با تکیه بر نظریهی مبناگرایی،از اعتبارمعرفتی باورهای دینی دفاع میکردند.
آنچه در این خصوص میان پستمدرن و دین بایدمبنای ارزیابی واقع شود نوع تصور آنها از حقیقت نیست،بلکه باید یک گام به عقبترگذاشت که عبارت است از عدم امکان ارتباط بیطرف با جهان،به منزلهی موضوع معرفت،زیرا انسان هر وقت بخواهد با عالم عین بهطور بیطرف تماس معرفتی ایجاد نماید،خواستهو ناخواسته رنگ ذهن و ویژگیهای ذهن را به آن تحمیل میکند.
nI?ytivitcejbO ni ytivitcejbO ro ytiradiloS,(1991),drahciR,ytroR ytisrevinU egdirbmaC:kroY weN,hturT dna msivitaleR,ytivitcejbO .
sserP ytisrevinU egdirbmaC:kroY weN,ssergorP dna hturT 24."