چکیده:
شیخ صدوق (381ق)، شخصیت نامدار حدیثی شیعه، در سده چهارم هجری است. او که در شیعه، به عنوان رئیس المحدثین شناخته می شود، از اخباریان متقدمی است که در عرصه حدیث، به شکل گسترده ای وارد شده و ضمن گزارش حجم عظیمی از روایات فریقین - به ویژه روایات شیعه – اغلب، به بررسی محققانه و عالمانه آنها پرداخته و ضمن برنمودن نقاط قوت و ضعف احادیث و اخبار، به شرح و تبیین آنها در زمینه ای گسترده و ذیل موضوعاتی متنوع مبادرت ورزیده است. در این رویکرد، موضع شیخ صدوق به مواضع اصول گرایان شیعه نزدیک است. با وجود این، او در جایگاه هایی از آثار خود، از این امور مهم غافل مانده و با روایات برخوردی سطحی کرده است. بنابراین، کارنامه علمی شیخ صدوق در عرصه تعامل با احادیث، یکنواخت نیست؛ بلکه فراز و فرود دارد. فراز کارنامه او مزایای بسیاری دارد که طیف وسیعی از مسائل مرتبط با حدیث مانند: رجال، جرح و تعدیل، درایه و فقه الحدیث، تفسیر و تاویل احادیث را شامل می گردد و رویکرد شیخ صدوق به این مسائل، ایجابی توام با اهتمام و توجه است. از سوی دیگر، فرود کارنامه صدوق است که آن نیز عموما با همین مسائل مرتبط است، لیکن با کمیت کمتر و طیف محدودتر؛ و رویکرد شیخ صدوق به آن، سلبی توام با عدم اهتمام و توجه است. در این رویکرد، موضع او به مواضع اخباریان - به خصوص اخباریان متاخر شیعه - نزدیک می شود.
خلاصه ماشینی:
"برای نمونه،دربارۀ مصداق ذبیح،در روایات هم از اسماعیلنام برده شده است و هم از اسحاق؛شیخ صدوق با این استدلال که درصورت صحیح بودنطرق اخبار،راهی به سوی رد آنها وجود ندارد،هر دو دسته روایات را چون سندشان صحیحاست میپذیرد و سپس در مقام رفع تعارض و جمع بین آنها به توجیه و تأویل،روی میآورد(صدوق،1404،ج 2،صص 230-231 و 1378،ج 1،ص 212).
2-5-3-شیخ صدوق به آرای نقادان و رجالیان برجسته در ارزیابی راویان،بررسی روایاتو نیز هم ریشههای بعض رفتارهای دینی مسلمانان بسیار بها میدهد،بهطوری که در عمل،خود را تابع نظرات برخی از این شخصیتها میسازد و آشکارا اعلام میدارد که هر خبری که استادم محمد بن حسن بن احمد بن ولید-که صاحبنظر و نقاد بسیار برجستهای بوده است(حلی،1381،ص /147طوسی،1415،ص 439 و 1417،ص /442نجاشی،1410،ص 383)-آن را صحیح نداند و به درستی آن حکم نکند،آن خبر نزد من نیز نادرست و متروک است(صدوق،1378،ج 2،صص 21-/22همو،1404،ج 1،ص 433،ج 2،صص 90-91).
مقصود شیخ صدوق از جایز نبودن ذکر نام حضرت قائم(ع)،نام بردن از آن حضرت،ضمن روایات رایجی است که در دسترس مردمان و عامه مسلمانانبوده است،و به یقین او این دیدگاه را با در نظر گرفتن مسلمات مرتبط با تاریخ مذهب وواقعیاتی که جامعه شیعه از سرگذرانده بوده،ابراز داشته است،وگرنه از نظر دلیل و برهانکلامی باتوجه به تضافر عظیم روایات در این باب و شواهد و قرائن بیحد و شمار،تردیدیوجود ندارد که پیامبر اکرم(ص)و ائمه سلف(ع)نه تنها شماره دقیق ائمۀ اطهار را پیشبینیفرموده بودند،بلکه نام دقیق آنان-از جمله نام حضرت ولی عصر(عج)را که آخرین نام درفهرست دوازده نفری بود-به رازداران اسرار امامت و صحابۀ خاص و مخلص خود بازگوکرده بودند،لیکن این امر جزء حقایق افشا شده برای همگان نبوده است(نک:مدرسیطباطبائی،1388،صص 151-199)."