چکیده:
این مقاله درصدد است تا با ترسیم و تصویر مفهوم زهد (از نظر لغت و اصطلاح) و تبیین حقیقت آن، از منظر آیات قرآنی، نشان دهد که هم بهره مندی مطلق و بی ضابطه از مواهب طبیعی با روح تعالیم دینی سازگاری ندارد و هم رهایی و وانهادن یکسره امکانات و نعمت های دنیوی، امری است مذموم و مغایر با حکمت ها و اهداف آفرینش.
زهد در دنیا و اندازه نگهداری در بهره مندی از امور دنیوی و رغبت به نعمت های اخروی و حقایق ابدی، مناسب ترین شیوه ای است که در منابع دینی طراحی شده است. قوام زهد دینی تنها به اعراض قلبی و انصراف نفسانی از پدیده ها و جلوه های دنیوی نیست، بلکه در تحقق آن، نوعی ترک و تقلیل در تمتعات مادی برای رسیدن به مقاصد معنوی و اجتماعی نیز مدخلیت دارد.
پیداست که استفاده متعارف و منطقی از بهره های مادی و ورود در عرصه های زندگی با مراعات حدود الهی، هیچ گونه منافاتی با حقیقت زهد ندارد.
How to use material prosperities has always been a notable problem for religious scholars. This paper has intended to put the meaning of asceticism forward on the basis of Quran and traditions، to explain that neither arbitrary usage of natural fortunes is in agreement with religious teachings and nor leaving them. As is understood from religious sources، reasonable usage of natural prosperities and desiring the eternal fortunes is the best method for human life. Religious case of asceticism would not be actualized by mental overlooking material prosperities only; further، one must measure effectively and decrease the usage to reach spiritual and social perfections. It، therefore، is evident that correct usage of the fortunes and living with regard to Divine laws are in full agreement with true asceticism.
خلاصه ماشینی:
»(مشهدی،1411:33/8)وی سپس روایتیرا از امام سجاد علیه السلام نقل میکند که حضرت در مقام وعظ و توصیه به زهد فرموده است: بدانید که خداوند زیبایی و بهره زودگذر دنیا را برای هیچ یک از اولیایش دوستنمیدارد و آنان را به این ظواهر ترغیب نمیکند؛چرا که خداوند،دنیا و اهلشرا آفرید تا انسانها را از جهت حسن عمل برای آخرت بیازماید.
در مجمع البیان آمده است: این آیه(حدید22/ و 23)به چهار چیز اشاره دارد:اول خلق نیکو،برای اینکهاگر کسی،بود ونبود در نزد او یکسان باشد،حسد و عداوت و بخل را کنارخواهد گذاشت،چرا که همه اینها پیامدهای دوستی دنیاست؛دوم تحقیر دنیاو اهل آن؛سوم بزرگ داشتن آخرت برای پاداش دائم و خالص و چهارم نیزافتخار به ذات مقدس احدیت،نه اسباب دنیوی.
اگر به بیان امیر مومنان علیه السلام برای نفس انسانی قیمتی جز جنت الهی نیست(لیس لانفسکمثمن الا الجنة)(همان:556)همو نیز بهای ورود به بهشت را زهد دانسته است: ثمن الجنة الزهد فی الدنیا.
(انقروی،1380:14/1) {Sبگذر از زر کین سخن شد محتجب#همچو سیماب این دلم شد مضطرب#زاندرونم صد خموش خوش نفس#دست بر لب میزند یعنی که بس#خامشی بحرست و گفتن همچو جو#بحر میجوید تو را جو را مجو#از اشارتهای دریا سر متاب#ختم کن و الله اعلم بالصوابS}(همان:دفتر 4،بیت 2064-2061) در این ابیات،مولانا به دنبال روشن کردن ظرافتهای سکوت در این مرحله است،ازاینرومیفرماید: از تقریر و تعبی رخ زرد چون طلای پیران و عاشقان بگذر؛زیرا که این سخن،سخت غامض و پوشیده است و چشم ادراک هر کسی قادر نیست آن را ببیند وسر و حقیقتش را مشاهده نماید.