چکیده:
<P>در مکتب اشراقی،ما با تنوع واژگان دربارهء صادر اول مواجه هستیم.سهروردی در برخی از نوشتههای خود مثل التلویجات،الواح عمادی،پرتونامه،رسالة فی اعتقاد الحکما،یزدان شناخت،اللمحات و کلمة التصوف،نظام فیض را به شکل فیلسوفان مشایی-و به شکل ثلاثی که ابتکار ابن سینا است-تقریر میکند.غیراز این جهت اشتراک،از حیث روششناختی،میان این آثار تفاوت وجود دارد.اما درالواح عمادی، بعد از تقریر آن به شکل مشایی،تلاش میکند تا حدی از نظام مشایی فاصله بگیرد.این روند در المشارع و المطارحات تعمیق مییابد.سرانجام در هیا کل النور و بالاخص حکمة الاشراق،شیخ نظریهء نهایی و ابتکاری خویش را بیان میکند و میان نظریهء نهایی سهروردی و فارابی تفاوتها و مشابهتهایی وجود دارد و اشکال مشترکی بر هر دو نظریه وارد است.در نظریهء نهایی سهروردی دربارهء نظام فیض،قهر و محبت،و اشراق و مشاهده،نقشهای اصلی را ایفا میکنند و نکات قابل تأملی در این موارد وجود دارد. مهمترین وجوه ممیزهء نظریهء شیخ اشراق،ابتنای نظریه او بر اصالت نور و ارائه نظریهء عقول عرضی است.</P>
خلاصه ماشینی:
حکیمان اشراقی بر این باورند که این روند ادامه مییابد،اما برخلاف دیدگاه حکیمان مشایی،نمیتوان تعداد این انوار قاهره(عقول)را به عدد ده منحصر کرد،بلکه به اعتقاد آنان نظریهء درست دربارهء انوار مجرد قاهره(که اجرام فلکی از آنها صادر میشوند)این است که آنها بسیار فراوانند،یعنی بیش از ده و بیست،صد و دویست،هزار و صد هزارند و برخی از این انوارند که از آنها برزخ مستقل به نفسهای مثل افلاک ایجاد نمیشود،بلکه آنها در افلاکند،که همان کوکبها هستند.
شهرزوری دیدگاه اشراقی دربارهء عوامل پیدایش کثرت را چنین توضیح میدهد: نور اقرب-اولین صادر از نور الانوار است-به علت تجرد از ماده و عدم حجاب بین او و نور الانوار-که نور محض است-به صورت دائمی نور الانوار را مشاهده و ادارک میکند و از سویی طبیعت نور،اشراق(تابش)بر هر قابل مستعدی است،بدین جهت، اشراق نور الانوار(نور اول)به صورت مستمر نصیب نور اقرب میگردد و از سوی دیگر، نور مجرد خود و غیرخویش را ادراک میکند و لازمهء ادراک و لذت محبت است،بدین خاطر،نور اقرب نسبت به خویش و نور الانوارص محبت میورزد،اما به جهت آنکه کمالات نور الانوار از همه انوار دیگر فزونتر است،لذت و محبت انوار دیگر نسبت به نور الانوار بیشتر از محبت آنها نسبت به خویش است(شهر زوری،553-653).
مطالبی که تاکنون بیان کردهایم،تنها به روند پیدایش کثرت در عالم انوار محدود بود، اما نظام اشراقی عالم را تنها به عالم انوار محدود نمیکند،بلکه افزون بر آن،وجود عالم اجسام را نیز میپذیرد،حال باید ببینیم که اشراقیان پیدایش کثرت در عالم اجسام را چگونه تبیین میکنند؟ شیخ اشراق برای تبیین این مسأله،ابتدا مقدماتی ذکر میکند و میگوید:براساس قاعده الواحد،صادر اول باید واحد بسیط باشد و آن عقل اول(نور اقرب)است و در آن جهات کثرت ذاتی و عرضی نیست،زیرا جهات کثرت در نور اقرب موجب پیدایش جهات کثیر در واجب الوجود میشود.