خلاصه ماشینی:
برای درک عدالت در اندیشهها بایدمفاهیم دیگری مثل آزادی و برابری نیز فهمیدهشوند چرا که این سه مفهوم(عدالت،آزادی وبرابری)با یکدیگر روابط پیچیدهای دارند ومثلث فلسفه اخلاقی-سیاسی را تشکیلمیدهند.
در مورداصطلاح عدالت اجتماعی که از قرن نوزدهمدر غرب رایج شده و در بین مسلمانان نیز رایجبوده و هست و امروزه در جامعه ما بسیار مطرحمیشود باید گفت این اصطلاح ظاهرا اولینبارتوسط جامعهشناسان در نیمه قرن نوزدهممورد استفاده قرار گرفت.
بنابراین گستره زمانی این بحث بهدر مصاحبهی راهبرد با دکتر جفری هاتورن قانون عادلانهاز منظر حقوق بین الملل گفتگو از:سید رضی عمادی شاره {IBبه انگیزه تلاش برای طرح اندیشههای متنوع،همکار محققما با پروفسور جفری هاتورن (nurhtwaH yrfoeG) استادسیاست بین الملل دانشگاه کمبریج (egdirbmaG) گفتگوییصورت داده است.
اگرچه زمانی عدالت بحثاساسی فلسفه سیاسی بود و زمانی بحثاساسی آنها مفاهیم دیگری مثل آزادی میشد وعدالت تحت الشعاع آن مسائل قرار میگرفتولی بههرحال بحث عدالت چه بهطور مستقیمو چه بهطور غیر مستقیم مورد توجه فلاسفهیسیاسی بوده و هست.
هیچکسینمیتواند چیزی را تا در جستجوی آن است به دستبیاورد مگر آنکه امنیت داشته باشد و از آنجا که جنگ،امنیت را تهدید میکند لذا در پایان جنگهای سی سالهآنچه که تصویب شد این بود که با جنگ یک دولتعلیه دولت دیگر نباید تساهل شود به عبارت دیگر ازوقوع جنگ باید جلوگیری کرد.
به همیندلیل در انقلاب فرانسه ناچار شدند برابری رامطرح کنند که بههرحال نوعی برابری ازمفاهیم مربوط به عدالت است بهطور کلی ازانقلاب فرانسه عدالت بار دیگر مورد تأکیدبیشتری قرار گرفت و از اهمیت آزادی کاستهشد به ویژه در اندیشهی مارکسیستها این مسئلهپررنگتر بود.