چکیده:
روابط ایران با کشورهای اروپایی سابقه ای بسیار طولانی دارد، اما شاهد فراز و فرودهای زیادی نیز بوده است. اگر از تغییرات اندیشه حاکم بر ایران بر اثر انقلاب اسلامی بگذریم که یکی از دلایل اصلی افت و خیزهای روابط ایران و اروپا است، تغییر سطح ساختار سیاست خارجی کشورهای اروپایی بر اثر ایجاد سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپا بر اساس پیمان ماستریخت را می توان عاملی اساسی برای وجود مشکلات کشورهای اروپایی در ایجاد ارتباط با ایران دانست. در شرایط جدید، چگونگی تامین منافع ملی ایران تا حد زیادی نیازمند شناخت ساختار و نحوه کارکرد سیاست خارجی مشترک اتحادیه اروپا می باشد.
مقاله حاضر در پی آن است تا ضمن بیان ساختار سیاست خارجی مشترک اتحادیه اروپایی و تغییرات ناشی از ایجاد آن در سیاست خارجی کشورهای عضو، اسباب گفتگو در باب اشکالات سیاست های مبتنی بر روابط کشور ـ کشور شود و در صورت امکان انگیزه ای برای تغییر دیدگاه سیاست خارجی ایران در قبال اتحادیه اروپا را فراهم آورد.
خلاصه ماشینی:
"در این دوران گذار و بحران هستهای نیز ایران باید تلاشکند تا به موضوع مشترک اروپا و امریکا تبدیل نشود و از آنجا که در سطح دوجانبه،با توجه به نظام تصمیمگیری در اتحادیه،پیگری دیپلماسی دوجانبه به تنهایی نخواهدتوانست تامینکننده اهداف سیاست خارجی ایران در قبال اتحادیه اروپا باشد بهتر استراهبرد ارتباط با کشورهای اروپایی به صورت مجزا را تنها در ارتباط با موضوعات کم اهمیت که امکان کارآیی دارد،بهکار گیرد؛نه درخصوص موضوعات مهم و کلیدی و یابرای همکاری گسترده که نیازمند تایید اکثریت اعضا است،چرا که این نوع ارتباط باموفقیت چندانی روبرو نخواهد شد(واعظی،1387:67-65)کما این که تا به حال نیزموفق نبوده است.
از آنجا که کشورهای اروپایی برای انطباق با چالشهای بین المللی نوظهور،پیشبرد همگرایی سیاسی اتحادیه اروپا را به یکی از وجوه سیاست خارجی خود مبدلساختند و به بازاندیشی جایگاه خود در نظام بین الملل روی آوردند و با تهیه مقدماتسیاست خارجی مشترک زمینه تبدیل اتحادیه به یک ابر دولت را فراهم نمودند تابتوانند با یک صدا در صحنه سیاسی جهان ظاهر شوند و با یک نیروی نظامی از تمامیت ارضی خود دفاع کنند امکان تنظیم مؤثر روابط دوجانبه ایران با این کشورها عملاکاهش یافته است و روابط با آنها نیز میباید در چارچوب اتحادیه تعریف شود."