چکیده:
بیش تر تاریخ معاصر ایران از دو سده پیش تاکنون ،به دلایلی با خامه روشن فکران رقم خورده است.آنان به گونه ای تاریخ سیاسی معاصر را تبیین کرده اند که تاثیر روشن فکری در آن،کلیدی و محوری بنماید و پدیده رقیب؛یعنی اصول گرایی که در حقیقت جریان محوری تاریخ معاصر بوده است،به بهترین شیوه به حاشیه برود.یکی از مهم ترین موضوع هایی که با آن،تاثیرگذاری این دو جریان را می توان اندازه گرفت،چگونگی رویارویی آنها با غرب است؛پدیده ای که بزرگ ترین مشکل قرن های اخیر ایران به شمار می رود و روشن فکرانی مانند دکتر فریدون آدمیت،دکتر علی شریعتی،دکتر عبدالهادی حائری و پروفسور حامد الگار،در حل آن کوشیده و به بررسی اش پرداخته اند،البته آنان هیچ گاه دیدگاه عالمان شیعه را در این باره به صورت مسئله محوری و پرسش اصلی مطرح نکردند و از این رو،درباره آنان به سختی می توان داوری کرد.مسئله مشترک آثار روشن فکران،رویارویی نادرست عالمان دینی با پدیده غرب است؛چیزی که اسناد و روی دادهای تاریخ معاصر آن را تایید نمی کند.
خلاصه ماشینی:
"البته دوره صفویه را از دیگر دورههایتاریخی میتوان جدا کرد؛زیرا دین به ویژه مذهب شیعه در دستگاه سلطنت صفوی،دال برتر یا دست کم از جایگاه ویژه و تا اندازهای بالا برخوردار شد و به کمک دستگاه سیاسیآن روز،به اندازهای در اندیشه،ذهن،قلب و ضمیر ایرانیان نفوذ کرد که از آن پس،برجستهترین عنصر هویت ایرانی در همه تحولهای مهم اجتماعی-سیاسی این کشور بهشمار میرفت و توده مردم برای دفاع از مصالح و هویت خود در این تحولها حاضرمیشدند.
حائری آگاهی نداشتن مردم را از وضع و جایگاه غرب،در بیتوجهی علما به آن مؤثرمیداند و مینویسد: این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که مردمی هم که در آن روزگاران در ایرانمیزیستند،آگاهی سیاسی نداشتند و خود به خود از دو رویه تمدن غرب آگاه نبودند،ازاینرو،از دیدگاه رهبران مذهبی و مجتهدان،انگیزهای چشمگیر در دست نبود کهدر آن مسائل غور و بررسی کنند و دستآوردهای پژوهشی خود را برای راهنماییدولت و مردم پراکنده سازند1.
وی،در آنجا تنها به رویکرد علمای مقطعی تاریخی(پیش و پس ازمشروطه)به غرب میپردازد و سپس،نتیجه تحقیقاتش را به کل تاریخ معاصر ایرانتعمیم میدهد؛ د)میتوان گونهای از تحقیق و بررسی در اینباره فرض کرد که هرچند تاکنون ساماننیافته است،تصویر و ترسیم آن به تبیین دیدگاه نویسنده درباره این موضوع کمکمیکند.
ممکن است در این روش به چگونگی رویکرد علمای شیعه در تاریخ معاصر بههمه ابعاد غرب،اشاره شود،اما نقطه عطفهای آن؛یعنی سیر تکامل یا تنزلش از دستبماند،بلکه در مقطعهای خردتر تاریخی،تنها به شیوه رویارویی علمای شیعه با ابعادمختلف غرب پرداخته شود و زنجیره تاریخی آنکه مانند نخ تسبیح،همه دانههاینگاههای خرد را در کنار یکدیگر میگذارد و نسبت هریک را با دیگری روشن میسازد ومیراث نگاه پیشین را برای نگاه پسین مشخص میکند،از لابهلای رویدادهای گوناگونبیرون نیاید."