خلاصه ماشینی:
"با مطالعه این فصل ابتدا برداشتی بر ذهن متبادر میشود مبنی بر آنکه تجددخواهان و طرفداران الغای خلافت به پیروزی چشمگیری دست یافتند،ولی برداشت مولف درست عکس این است؛چرا که او اعتقاد دارد سنتگرایان مانع تحول بزرگ در واقعیتهای سیاسی شده و از تغییر ماهیت اساسی و مرسوم مشروعیت جلوگیری نمودهاند؛ضمن اینکه تجددخواهان را نیز هدف حملات و انتقادات تند خود قرار دادهاند.
از نگاه وی،در طول تاریخ همواره اصلیترین جستارها و مفاهیم سیاسی اسلامی از متن و بطن خود اندیشه اسلامی برآمده است،اما 052 سال اخیر در اثر برخوردهای ایدئولوژیک و معارضهجویانه جهان جدید غربی و جهان اسلام،مفاهیم نوینی به حوزه اندیشه سیاسی اسلامی راه یافته است که میتوان گفت مولف به سبب تولیدات تمدنی پدید آمده از رهگذر این دست معارضهجوییها،بهطور ضمنی آنها را دارای پارهای جنبههای مثبت و سازنده نیز میداند.
در بخش مقدمه،در تعریف و توضیح مذاهب اصلی اسلام پس از اشاره به نحوه پیدایش تشیع و ذکر باورها و نظرات اساسی آنها در باب جانشینی پیامبر(ص)،اظهار میدارد که شیعیان فقط افرادی را دارای صلاحیت رهبری پس از پیامبر(ص)میدانند که به آن حضرت نزدیک بودهاند،غافل از آنکه این وصف دایره افرادی که صلاحیت جانشینی داشتند را گسترده میکند؛چرا که افرادی که به هر دلیلی با پیامبر نزدیک بودند بسیارند؛اعم از صحابه،خویشان و غیره.
هرچند این مطلب را نمیتوان بهطور کامل رد کرد و باطل دانست،نقدی که وارد است اینکه عقیده و اندیشه حاکم بر ایران به عنوان نماینده فعال تشیع در دنیای امروز درست عکس این عقیده است؛چرا که تعریف آنها از مفهوم انتظار،فعالگرایی و آمادهسازی فردی و اجتماعی به منظور تحقق ظهور است که با انقلاب ایران در 7531 نیز بالفعل شد."