خلاصه ماشینی:
"برایم (به تصویر صفحه مراجعه شود) شیرینی شارپی *هاروکی موراکامی ترجمه-اشکان کاظمیان در حالتی نیمهبیدار مشغول خواندن روزنامهیصبح بودم که آگهیای در گوشهای از روزنامهبه چشمم خورد:«تولیدکنندهی شیرینی مشهورشارپی به دنبال محصولات جدید.
این شاید جالب به نظر برسد ولی او نیزتنها داشت میگفت که طعم شارپی دیگر قدیمیو فروششان کم شده پس آنها به اندیشههایجدید جوانها نیاز دارند.
» فریاد زدم:«کلاغهای شارپی؟کلاغ شارپی(به تصویر صفحه مراجعه شود)دیگر کیست؟» مدیر عامل با شگفتی به من نگاه کرد وپرسید:«یعنی میخواهید بگویید که در اینمسابقه شرکت کردید بدون اینکه چیزی دربارهکلاغهای شارپی بدانید؟» «متاسفم،من زندهگی بیسروصدایی دارم.
» فریاد زدم:«کلاغهای شارپی؟کلاغ شارپی(به تصویر صفحه مراجعه شود)دیگر کیست؟» مدیر عامل با شگفتی به من نگاه کرد وپرسید:«یعنی میخواهید بگویید که در اینمسابقه شرکت کردید بدون اینکه چیزی دربارهکلاغهای شارپی بدانید؟» «متاسفم،من زندهگی بیسروصدایی دارم.
سپس مدیر عامل از جعبه دیگری که در دستداشت چیزی شبیه شیرینی شارپی برداشت وروی زمین پخش کرد و به من گفت:«حالا اینجا را نگاه کنید.
سپس مدیر عامل از جعبه دیگری که در دستداشت چیزی شبیه شیرینی شارپی برداشت وروی زمین پخش کرد و به من گفت:«حالا اینجا را نگاه کنید.
بعضی از آنپرندهها با شور و اشتیاق شارپی مرا خوردندولی بعضی دیگر آنها را تف کردند و جیغکشیدند:«شارپی!شارپی!»و بعضی دیگرکه دستشان به شیرینی نرسیده بود دچارجنون شدند و شروع کردند به نوک زدن بهپرندههایی که مشغول خوردن بودند.
بعضی از آنپرندهها با شور و اشتیاق شارپی مرا خوردندولی بعضی دیگر آنها را تف کردند و جیغکشیدند:«شارپی!شارپی!»و بعضی دیگرکه دستشان به شیرینی نرسیده بود دچارجنون شدند و شروع کردند به نوک زدن بهپرندههایی که مشغول خوردن بودند."