خلاصه ماشینی:
"در اغلب مشاغل موفقیت مسألهای شخصی ومحصول مستقیم کار فکری یا یدی شخص است،درصورتیکه احساس موفقیت در مدیران ناشی از دیدن کاری است کهدیگران انجام میدهند،بدین معنی که مدیر برای دستیابی بهاحساس موفقیت باید رابطه عالی بین تلاشهای خویش وموفقیتهای حاصل در سازمان را بهطور محسوسی درککند.
مدیران میتوانند از طرق مختلف به این دانش دست یابنداز جمله:استفاده از کانالهای متعدد به منظور عدم وابستگیبه یکسری کانالهای خاص،استفاده از مهارت«پرسش وپاسخ»-مهارتهایی برای وا داشتن افراد به افشای فرضهاینهفتهای که برمبنای آنها به نتیجهگیریها و توصیههایشانرسیدهاند-و تقویت احساس یگانگی همکاران و زیردستانبا اهداف عالی سازمانی تا بدین ترتیب وابستگی آنها بههدفهای فرعی شخصی تضعیف شود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که خطر کردن و قبولریسک جزء لا ینفک هر خلاقیتی است،اما باید اذعان کردکه برای دستیابی به خلاقیت،دارا بودن«نبوغی خاص»لازمنیست،بلکه همانطورکه قبلا نیز اشاره کردیم لازمه هر عملخلاق داشتن دانشی است که به مدیر امکان ادراک شهودی وسریع موقعیتها را میدهد و شهود نیز یک استعداد مرموزنیست،بلکه محصول جانبی کارورزی و تجربه است که بهصورت دانش ذخیره میشود.
*دسترسی به مدیران:در سازمانهای خلاق بر این اعتقادهستند که دانش در سطح سازمان به وفور پراکنده شده است ومدیران به راحتی میتوانند افکار و نظرات دیگران را مستقیمو بدون واسطه دریافت کنند.
-تخصص:در سازمان خلاق افراد دارای یک تخصصویژه نیستند و این امکان را دارند که برای قرار گرفتن درجایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند.
یکی از روشهای مهم متبلور کردن خلاقیت بهوجود آوردن فضای محرک،مستعد و بهطورکلی خلاقاست،بدینگونه که مسئولان سازمان باید بهطور مستمرآمادگی شنیدن اندیشههای بدیع و نوین را داشته باشند ونظرات جدید و ارائه راههای تازه را تقویت کنند."