چکیده:
سقراط هرگز نوشته یی از خود بجا نگذاشته است بلکه او را از طریق آثار منسجم افلاطون میتوان شناخت. سقراط بتصویر درآمده در آثار افلاطون سقراط مورد علاقه فلاسفه در دو هزار و پانصد سال اخیر میباشد. او با آثار افلاطون در آغاز فلسفه قرار گرفته و مثال فلسفه، عین فلسفه و تصویر دوست داشتنی فلسفه است؛ او معلم فلاسفه است. از اینرو فلاسفه سقراط افلاطون را دوست دارند و میخواهند او را بیشتر بشناسند. حال سقراط افلاطون کیست؟ او چه تصویری از سقراط در آثار خود ترسیم میکند؟ سقراط او دارای چه ویژگیهایی است؟ و چرا و چگونه و دارای چنین خصوصیاتی میباشد؟ در این نوشتار به مهمترین و اساسیترین ویژگی سقراط که افلاطون توضیح میدهد پرداخته خواهد شد. سقراط، گوینده سخن درست است و همین ویژگی پرده از دانایی ویژه او نیز بر میدارد؛ او گوینده سخن درست است در برابر گویندگان سخنان نادرست. اینکه سخن درست کدام نوع سخن است و گوینده آن کیست و چرا چنین است و سخن نادرست کدام نوع سخن است و گویندگان آن چه کسانی هستند و چرا دارای چنین ویژگی هستند، تلاشی است که تا حد محدودیتهای مقاله به آن پرداخته میشود
خلاصه ماشینی:
"او میداند هر آنچه هست و برما پدیدار میشود(طبیعت)باید منظم،قانونمند،درست،خوب،هماهنگ و زیبا باشد؛سقراط افلاطون سعی میکند تا حدی که برای انسانها امکانپذیر است مطابق باآنچه که هست،آنچه را برای زندگی خود و آنها بهتر است10مقرر نماید؛او سعیمیکند تا حد امکان شبیه او شود؛خوب و درست و زیبا و هماهنگ شود و قوانینانسانها را نیز مطابق با آن مقرر نماید.
افلاطون تربیتکننده و موسس مدینه است و در این راه بجاییمیرسد که ثابت میکند و ضروری میداند که فیلسوف راستین(سقراط)دانا و گویندۀسخن درست باید حتی به زور هم که شده،زمامدار مدینه شود و این در حالی استکه سقراط نه تنها بدنبال تربیت افراد نبود بلکه خود را آموزگار هیچکسنمیدانست.
» افلاطون میخواهد نوضیح دهد که اگر این سخن درست همچون باور همگانی نزدهمگان درآید،آنگاه سخن درست که طبق سخن درست حقیقی است محقق خواهدشد؛وقتی تکتک افراد مدینه همچون سقراط در ته دل خود باور داشته باشند کهبدان نمیتوانند به خوبان بدی کنند،آنگاه عده بسیاری از آنها دیگر بد نخواهند شد واز بدی نخواهند ترسید.
سخن نادرست لفظی(دروغ)سخنی است که بدلیل نادانی آنها در دلشانجای دارد؛آنها از گذشتها خبر ندارند و از آینده میترسند،پس برای جلوگیری از بدیو بدی ندیدن از بدان،متوسل به دروغ گفتن میشوند؛یعنی اگر بتوان به آنها قبولاند کهخدا هست و خدا بدی نمیکند و به بدان کیفر میرساند و هرگز بدان نمیتوانند به خوبانبدی کنند،آنها سخن درست(لوگوس)را فهمیده و باور میکنند و دیگر نخواهند ترسیدو به بدان بدی نخواهند کرد و مشغول محافظت از خود در برابر بدی نخواهند بود و همهعمر خود را تلف نخواهند کرد."