چکیده:
درتکاپویی که در آستانه به قدارت رسیدن پهلوری اول، برای چاره
اندیشی توسعه نایافتگی ایران صورت گرفت، ایلات وعشایر ایران در
معرض اتهام قرا ر گرفتند که با مرکز گریزی، تمرد، غارت وستیزه های
مداوم ایلی وعشیره ای ایران را چا ر عقب ماندگی کرده اند. بنابراین در
دوره پهلوری اول بر پایه سه اندیشه دولت سازی، ملت سازی و مدرن سازی
اقدام به خط مشی گذاری برای ایلات وعشایر نمودند و پس ازآرام
سازی وخلع سلاح، اسکان وسلب قدرت از روسای آنان برای ساماندهی
فرهنگی ایلات و عشایرچاره جویی های کردند.
این پژوهش قصد بررسی این موضوع را دارد که دولت پهلوی اول چه
برنامه ریزی های فرهنگی ای برای ایلات و عشایرکرده و این برنامه ها و با
چه مقاصدی بوده است؟
اساس فرضیه پژوهش حاضر به این قرار است که در تکمیل سیاست عشایری،سیاست فرهنگی برای ایلات و عشایر بر محور سیاست سلبی،متحد الشکل ساختن لباس مردان و تغییر پوشش زنان که از آن به نام فرهنگ زدایی یاد شده و سیاست ایجابی،ایجاد مدارس و دار التربیت های عشایری،که از آن به فرهنگ سازی تعبیر شده،قرار گرفت.از دید این پژوهش اهداف اساسی سیاست فرهنگ زدایی عبارت بود از:1.القای قدرت دولت مرکزی.2.از میان بردن مظاهر تکثر و تنوع.3.مدرن سازی و ستیز با سنت گرایی.انگیزه های دولت از اجرای سیاست فرهنگ سازی به قرار زیر توصیف و تحلیل شده است:1.تربیت فرزندان ایلات و عشایر و تقویت خوی شهر نشینی در آنان.2.تربیت نیروی مبلغ و هوادار حکومت در بین ایلات و عشایر.3.گروگان گیری خوانین زادگان در مدارس عشایری.یافته های این پژوهش نشان می دهد که بین سیاست گفتاری و سیاست کرداری دولت در این زمینه تفاوت وجود داشت و به علل نارسایی برنامه به ویژه عدم توجه به عامل زمان و شتابزدگی از سیاست فرهنگی دولت استقبال نشد،همچنین برنامه ریزی های فرهنگی دولت برای ایلات و عشایر اهداف دولت را تامین نکرد و به دلیل،تصورات قالبی سیاستگذاران دریاره زندگی ایلی و عشیره ای،کمبود اعتبارات،ریشه داری سنت های ایلی و خشونت مجریان به سیاست ناکام و غیر موثری تبدیل شد.