خلاصه ماشینی:
"نابع {E1-دیوان امید نهاوندی؛ 2-سفینة المحمود؛ 3-عقائد مجذوبیهE} &%08212ZFHG082G% گفتگوی دو پهلوان هریک را به شکلیدر تردید میاندازد و رستم با دیدن هیبتسهراب باور نمیکند که چنین یلی ازسپاه ترکان باشد و در مقابل سهرابتمایلی به این نبرد ندارد که پیشنهادبزم میدهد به جای رزم و بسیار اماهاو معماها که رستم به گشایش آنهاتمایلی نشان نمیدهد و صحنه همچنانپر تردید باقی میماند اما این پرسشهمچنان باقی است که توسل به چارهآن هم از جانب رستم چرا؟ اگر در مصاف با این گو پیل زوررستم همهی توانش را از ایزد میطلبد تازنجیرهی پیروزیهایش ادامه یابد نشاناز قدرت شگرف حریفیست که بهترکان نمیماند اما توسل به چاره چرا؟ {Sبدین چاره از چنگ آن اژدها#همی خواست یابد ز کشتن رهاS}و این راز سر به مهر آنگاه گشودهمیشود که رستم نه سهراب بلکه خودرا کشته است: {Sبدو گفت گر زان که رستم تویی#بکشتی مرا خیره بر بدخویی#ز هرگونه بودم ترا رهنمای#نجنبید یک بار مهرت ز جای#از این خویشتن کشتن اکنون چه سود#چنین رفت و این بودنی کار بودS}ماحصل این صحنهی پر غبار وپر ابهام چنین است که رستم واماندهو درمانده و کاوس شاه در فکر تداومقدرتش با ندادن نوشدارو به زخم رستمو در اندیشهی مرگ سهراب و فردوسیدر پایانبندی داستان مجددا و موکداتراژدی را با همان بیت آغازین خاتمهمیدهد: {Sیکی داستان پرآب چشم#دل نازک از رستم آید به خشمS}* چهرهی یک شاعر:»امید نهاوندی» لیرضا مولوی میرزا ابو الحسن خان امید شاعری کامل و عارفی واصل و یکی از غزلسرایاننادر در عصر خود بوده،امید در سال 1210 هجری قمری در شهر نهاوند پایبه عرصهی وجود گذاشته و بهطوری که در تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلاممذکور است چند سال پس از فوت قاآنی قصیدهسرای معروف متوفی در سال1270 به سرای باقی شتافته است."