چکیده:
همانطور که بسیاری از نویسندگان دوره پسا استعمار به بازخوانی آثار استعماری پرداختند، در این مقاله سفرنامه در میان مؤمنان اثر وی. س. نایپول (V. S. Naipaul) بهعنوان متنی استعماری بازخوانی شده و از دیدگاه شرق شناسی بررسی میشود. در واقع این بررسی پاسخی است به تصویرسازی از شرق، اسلام و به ویژه خاورمیانه اسلامی. در ادامه نویسندگان به دنبال علائمیاند که شرق را شرقی کلیشهای و یکنواخت جلوهگر میسازد و مسلمانان را در قالب کلیشه و گفتمان غالب و استعماری به تصویر میکشد. افزون برآن، عوامل و فرایند این بازنمایی ساختگی، بررسی میشود. چراکه این بازنمایی سرانجام پای ای برای ایجاد رابطهای مبنی بر «تضاد دوگانه» میان غرب و شرق میشود. «شرق ساخته شده» به دلیل اختلافات فرهنگی، مذهبی، سیاسی و تاریخی به عنوان تهدیدی جدی برای تمدن غرب معرفی میگردد. در پایان، از آنجایی که در مقابل هر قدرتی، مقاومتی هم صورت میگیرد، جلوهها و نشانههای مقاومت شرقیان و نقش اسلام در پایداری مقابل استعمار غرب در سفرنامه نایپول مورد مطالعه قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"بازخوانی شرق نایپول از دیدگاه شرقشناسی فاضل اسدی امجد* استادیار گروه زبانهای خارجی دانشگاه تربیت معلم،ایران فاطمه اسمعیلی** کارشناس ارشد ادبیات انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج،ایران (تاریخ دریافت:88/5/8،تاریخ تصویب:90/2/3) چکیده {IBهمانطور که بسیاری از نویسندگاه دورۀ پسا استعمار به بازخوانی آثار استعماری پرداختند،در اینمقاله سفرنامۀ در میان مؤمنان اثر وی.
نیل لازاروس lieN) (surazaL در«بیت غرب در نظریۀ پسا-استعماری» ni tseW eht o hsiteF ehT) (yroehT lainoloctsoP بیان میکند که اروپامحوری نهتنها به عنوان ایدئولوژی و نظامی برایبازنمایی است،بلکه خود و اساس اولیۀ سلطه و برتری در متنهای استعماری وامپریالیستی مدرن بهشمار میرود(2002،43).
از یک طرف او سعی داردخوانندگانش را متقاعد کند که شرقیها به داشتن این قبیل کالاها و تحصیل در دانشگاههایغربی افتخار میکنند و از طرفی دیگر،تأکید میکند که دلیل تحسین غرب این است کهشرقیها آنها را در ذات برتر از خود میدانند.
نایپول در سفرش به ایران جنبۀمقاومت اسلامی در برابر استعمارگران را نادیده میگیرد و سعی دارد انقلاب و رهبر آن رانمادی از خشم و نفرت معرفی کند و آن را تهدیدی برای صلح جهانی جلوه دهد(همان 64).
نایپول این کشورها را به دلیل ضعف در ادارۀ کشور زیر سؤالبرده و میکوشد خوانندگان را متقاعد کند که اسلام در مقابله ضداستعماری در خاورمیانه بهویژه در ایران و پاکستان شکست خورده است.
سرانجام همۀ اینبازنماییها جهان را به شرق و غرب تقسیم میکند و اسلام را به دشمنی دهشتناک برای غربتبدیل کرده که قصد تخریب تمدن غرب را دارد و منجر به شکلگیری مفهومی به نام«اسلامهراسی» (aibohpomalsI) شده است."