چکیده:
در این مقاله تئوری نقشها و طرح نقش قدرت مدنی در تئوری های روابط بین الملل ، مورد بررسی قرارمی گیرند. روشی که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفته، روش توصیفی- تحلیلی است که ضمن بازنگری در توصیف طرح نقش قدرت مدنی، مبانی تئوریک آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.یافته های این تحقیق نشان می دهد،طرح نقش قدرت مدنی مبتنی بر دو تئوری سازه گرایی و تئوری نقشها می باشد. در ارزیابیهای عقلایی- پوزیتیویستی مثل نئورئالیسم و یا نهادگرایی لیبرال به یک بازیگر عقل مدار و سود گرا پرداخته می شود که در یک سیستم آنارشی خودیار قرار دارد که منافع این بازیگر کم و بیش از بیرون مشخص می شود. اما برخلاف نظریات رئالیستی که به منافع مشخص و اولویتهای ثابت (بقای فیزیکی و سود نسبی) می پردازند، در نظریات سازه گرایی منافع بر حسب موقعیت توصیف می شوند و اساسا قابل تغییر هستند. تئوری نقشها، نظریه ای است که به بازیگران نسبت داده می شود و تفاوتهای کیفی سیاست خارجی بازیگران مختلف را توضیح میدهد. هریک از دولتها طرح نقشی را در سیاست خارجی خود مدنظر قرار میدهند که این طرح نقش شامل ذهنیات و برداشتهای آن دولت، ارزشها، نرمها و برداشتی که از جهان اطراف دارد و همینطور انتظارات دنیای بیرون و چگونگی رفتار مناسب در روابط بین الملل می باشد. به عبارتی این طرح نقش می تواند، خط مشی اقدام سیاست خارجی یک دولت را شکل دهد. در تئوری نقشها، رفتار سیاست خارجی دولتها و نقشی که آنها در نظام بین الملل بازی میکنند، مورد بررسی قرار می گیرد.این تئوری در بررسی رفتار سیاست خارجی بازیگر دولتی نسبت به سایر تئوریها مناسب تر است. زیرا هم سطح سیستم و هم سطح بازیگر را مد نظر قرار می دهد. یکی از نقشهایی که یک بازیگر دولتی می تواند ایفا کند، نقش قدرت مدنی است. پس از پایان جنگ سرد و گرایش به مباحث مربوط به غیر نظامی کردن روابط بین الملل و مشاهده رفتار سیاست خارجی خاص کشورهای ژاپن و آلمان طرح نقش قدرت مدنی مورد توجه قرار گرفت.
خلاصه ماشینی:
"با تاکید بر«صلح ابدی»کانت و«جامعه امن»کارل دویچ،غیر نظامی کردن روابطبینالمل )4:0002,hcsinraH( در اصول و قواعد عمل سیاست خارجی قدرتهای مدنیموارد زیر قابل ذکر است: -کاهش و ممانعت از بکارگیری خشونت سازماندهی شده هریک از دولتها،به وسیلهحلوفصل درگیریهای ملی و فراملی و همینطور به کمک همکاری و سیستم امنیتجمعی؛ -قانونمند کردن دقیق و روزافزون روابط بینالملل؛&%02225SHPG022G% -افزایش همکاریهای چندجانبه و سهیم بودن در پروسه تصمیمگیریهایی که درجهت مشروعیت نظم بینالمللی بر پایه ارزشهای اساسی آزادی،دموکراسی و اقتصاد بازاربنا شدهاند؛ -پشتیبانی از اعتدال و عدالت اجتماعی در سطح جهانی؛ -تقویت نهادها برای کنترل و پیشبرد هنجارهای عمومی به همراه آمادگی برای انتقالبخشی از حاکمیت -فیصله درگیریها و همچنین ایجاد شرطها و اصول خاص برای بهکارگیری زورنظامی )003:6991,lluaM & etsriK( فرآیند غیر نظامی کردن سیاست بینالملل از کشور به کشور دیگر و از منطقه به منطقهدیگر متفاوت است.
یک قدرت مدنی ممکن است یکی از اهداف زیر را اولویت اصلی خود قرار دهد: الف)درصدد شکل دادن به روابط بینالملل باشد؛اما در عین حال اهداف واستراتژیهای آن بهطور آگاهانه از قدرتهای بزرگ و کلاسیک در مفهوم سنتی مجزاستیعنی هدف دستیابی به قدرت آنهم به شیوه کلاسیک و از نوع نظامی را دنبالنمیکند(دستیابی به قدرت اما نه به مفهوم قدرت نظامی)؛ ب)قدرت غیر نظامی را بهعنوان یک نقش خاص دنبال کند و جهتگیری ارزشیدر سیاست خارجی و سیاست امنیتی را مدنظر قرار دهد."