چکیده:
جنبش دموکراسی خواهی یکی از مهم ترین چالش های سیاسی آمریکای لاتین در دوران پسا-استعماری
بوده است. این جنبش ها به شکل های مختلفی چون مبارزه ی مسلحانه علیه رژیم های نظامی حاکم،
تشکیل شبکه های اجتماعی برای محدود کردن اختیار دولت در قلمرو عمومی، اصلاحات اقتصادی لیبرالی
و همچنین تغییر پیاپی دولت ها بر اثر انتخابات دموکراتیک بروز کرده است. هر چند جوامع آمریکای لاتین
از استقلال تا به امروز به دلایل تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در دستیابی به یک دموکراسی
پایدار ناکام مانده اند. البته آن ها پیشرفت های خوبی در فرایند دموکراتیزه کردن دولت داشته اند، به
طوری که می توان ادعا کرد، که امروزه در هیچ یک از کشورهای آمریکای لاتین دیکتاتوری حاکم نیست؛
اما از آن جایی که دموکراسی نه یک پدیده ی صرفا سیاسی، بلکه یک پدیده ی اجتماعی چند لایه است،
تحقق آن بستگی به افزایش قدرت جامعه در برابر قدرت دولت دارد. تقویت جامعه مدنی در برابر دولت
اقتدارگرا اول آنکه مستلزم تحقق پیش شرط های اجتماعی چون ایجاد شبکه های اجتماعی، حذف
ساختارهای اجتماعی سلسله مراتبی و نهادینه شدن فرهنگ مدنی در جامعه است. دوم آنکه، ضرورت دارد
اصول دموکراتیکی مانند، بازار آزاد، دولت کوچک تحقق پیدا کنند و نهادهای مدنی در قلمرو اجتماعی
ایجاد شوند. در این مقاله موضوعات پیشگفته جامعه مدنی در آمریکای لاتین در پنج رویکرد جداگانه مورد
بحث و بررسی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"VK} مقدمه برای شروع بحث جامعه مدنی در آمریکای لاتین قبل از هر چیز لازم است اشاره کنیم بهتاریخ تحولات سیاسی این جوامع در دوران بعد از استعمار که از آن رابطه بین اجتماع(نیروهای اجتماعی)،اقتصاد(اصلاحات اقتصادی)و سیاست(تغییر دولتها)به خوبیفهمیده میشود.
بنابراین در پایان دههی 70،مفهوم جامعۀ مدنی به معنیوضعیتی کاملا خاص مورد تفسیر قرار گرفت؛یعنی به عنوان خلق دوبارۀ روابط اجتماعی درحوزههای که هنوز کاملا سیاسی نشده بودند،به منظور مقابله با اتمی و ذره ذره شدن بیشتراعضای جامعه که در نتیجهی سرکوب مردم توسط رژیمهای نظامی در طی سالهای گذشتهایجاد شده بود(همان،ص 45).
همچنین مفهومسازیهایی مانند"جامعۀ مردمی"{o1o}در برابر"جامعۀ مدنی"{o2o}که بین قدرت دولتی و قدرت واقعی تمییز میداد،ریشه در این داشتند کهدر گذشته نهادهای رسمی که مطابق با قانون اساسی رژیمهای نظامی شکل گرفته بودند،در عمل به طور سیستماتیک به فعالیت میپرداختند و توسعه پیدا میکردند و از فعالیت نهادهاو سازمانهای غیردولتی جلوگیری به عمل میآمده است.
به علت نهادینهشدن الگوی دولت-محوری در کنش سیاسی مردم این منطقه در طی سالهای گذشتهمحدودیتهای بسیاری برای هدایتگری اجتماعی به عنوان راهحلی برای رفع بحرانمیانجیگری بین دولت و مردم ایجاد شده بود،مخصوصا اگر به این مهم توجه شود که درجوامع آمریکای لاتین توان راهبردی سازمانها و انجمنهای مردمی و کارگزاران آنها اغلبنامطمئن و مورد تردید بود.
گرچه هیچ یک ازرویکردهای آمریکای لاتین به جامعۀ مدنی اصول و ارزشهای دموکراتیک را نفی نمیکنند،اما وجود ساختارهای اجتماعی سلسلهمراتبی،قوممداری فرهنگی،دولت حداکثری،دولتمحوری،وابستگی طولانیمدت تاریخی جامعه به دولت،فاصله طبقاتی شدید،ضعف طولانیمدت نهادهای مدنی و سیاسی از موانعی هستند که به صورت عملی در برابر ارزشها واصول لیبرالی چون اصل اقتصاد آزاد-رقابتی،نظام چندحزبی رقابتی،اصل شهروندی،اصلدولت حداقلی،رشد بخش خصوصی و برابری فرصتها در جامعههای مدنی غربی قرار میگیرند."