چکیده:
فرایند قاعده افزایی چیزی نیست جز توازن در وسیعترین مفهوم خود و این توازن از طریق «تکرار کلامی» حاصل می آید.در این شگرد، قواعدی بر قواعد زبان معیار افزوده می شود که موجب برجسته سازی در متن ادبی می گردد. قاعده افزایی موجب ایجاد موسیقی در زبان شعر می گردد و استفاده از آن بر توانایی شاعر در بهره گیری از ظرفیتهای زبانی به منظور ناآشنا ساختن و برجستگی زبان دلالت می کند. از این رو صورتگرایان روس، آن را عامل شکل گیری اثر ادبی می دانند. در این پژوهش، پس از بحث درباره قاعده افزایی، شگردهای آن در شعر حمید مصدق بررسی می شود تا مشخص گردد که این شگرد ادبی تا چه اندازه توانسته است در شعر او موجب برجسته سازی شود. روش این تحقیق، تحلیلی است که اشعار نیمایی حمید مصدق را از طریق قاعده افزایی در سطوح تحلیلی آوایی و واژگانی مورد بررسی و مداقه قرار داده است تا چگونگی استفاده وی از شگردهایی قاعده افزایی آشکار شود. بعد از کندوکاو در اشعار حمید مصدق مشخص شد وی با تسلطی که بر امکانات زبان فارسی دارد بخوبی توانسته از ذخایر این زبان به منظور تشخص زبانش بهره گیرد و با به کارگیری مطلوب توازن آوایی و واژگانی در حیطه قاعده افزایی به عادت زدایی دست زند و از این رهگذر موجب برجسته سازی و آهنگین تر شدن کلام خود گردد.
خلاصه ماشینی:
"«آن ریتم تند و ادامهپذیر شعرهای نخستینش در شعرهای بعدی،قطع و وصلهای تعدیلکننده را پذیرا میشود و قاطعیت و تمامیت افاعیل به اقتضای مفاهیم در هم میشکند»(بهبهانی،1378:ص 463)؛مانند شعر ذیل: من مرغ آتشم میسوزم از شرارۀ عشق سرکشم چون سوخت پیکرم چون شعلههای سرکش جانم فرو نشست(در رهگذر باد،83) حمید مصدق در کاربرد وزن برای اشعار نیمایی خود شاعری توانا است؛چنانکه در موارد فراوانی وزن را به گونهای به کار میبرد که موجب آشناییزدایی زبانش گردد؛ مانند شعر ذیل: کسی به سوک نشست و در مصیب آن روزها خوب گریست کسی نمیداند که پشت پنجره آواز کیست میآید(از جداییها،237) شعر در بحر«مجتث مخبون»سروده شده که مخصوص مضامینی همچون غم،حسرت و اندوه است.
اصوات زیر و همخوانی سایشی یا صفیری اصواتی است که«هنگام تولید همخوانهای سایشی دو اندام در یکی از جایگاهها به هم نزدیک میشود تا آنجا که مجرای گفتار برای مدتی چنان تنگ میگردد که جریان هوا در عبور خود به دیوارۀ تنگنا ساییده میشود و ایجاد آوای سایشی میکند»(حق شناس،1376:ص 78)؛برای نمونه در شعر شبی آرام چون دریای بیجنبش سکون ساکت سنگین سرد شب مرا در قعر این گرداب بیپایاب میگیرد دو چشم خستهام را خواب میگیرد(درفش کاویان،5) علاوه بر تأثیر وزن بیرونی،تکرار اصوات زیر مانند «e» و تکرار مصوت«آ «a:» به همراه تکرار صامت سایشی«س»موسیقی شعر را به خواننده منتقل میکند.
در میان دیوانهای شعر فارسی از نظر قافیۀ درونی هیچ دیوانی را به غنای غزلیات شمس نمیبینیم؛مانند حجرۀ خورشید تویی خانۀ ناهید تویی#روضۀ اومید تویی راه ده ای یار مرا (دیوان کبیر مولانا1/:ص 30) حمید مصدق نیز از این شگرد بهره جسته است؛مانند دور از آن نگاه تو و ز رخ همچون ماه تو روز در آه و زاریم،شب به فغان و شیونم(شیر سرخ،61) واژۀ«نگاه»با«ماه»قافیۀ میانی را شکل داده است."