چکیده:
حقیقت حرکت از جمله حقایقی است که از عهد باستان در میان فلاسفه مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و محل نقض و ابرام واقع شده است. فلاسفه قبل از صدرا حرکت را در چهار مقوله از مقولات عرضی کم، کیف، وضع و این منحصر می دانستند؛ ولی صدرا با عنوان کردن بحث حرکت جوهریه، حرکت را به جوهر نیز تسری می دهد و با براهین محکم اثبات می کند که هیچ موجود جسمانی ثابت و بی حرکت نیست.این مقاله به بررسی ارتباط نظریه حرکت جوهری صدرا با مساله ماده و صورت نزد ایشان می پردازد، هر چند وی این مساله را در کلماتشان با صراحت بیان ننموده، اما می توان آن را از مبانیشان، استنباط کرد و همچنین بیان خواهد شد که بدون تصور حرکت در اجسام، نمی توان پای ماده و صورت را به جایی بند کرد و نیز برعکس.البته نکته قابل تاملی که در این رابطه باید بحث و بررسی شود، این است که: وقتی می گوییم حرکت در جوهر جاری می شود حرکت در چه چیزی صورت می گیرد؟ آیا حرکت در ماده است یا صورت و یا هر دوی آن ها؟ که در آخر بحث ثابت خواهد شد که حرکت در واقع در هر دوی آن ها صورت می گیرد و علاوه بر این در میان مباحث به برخی از مسایل و مشکلاتی که به وسیله حرکت جوهری حل و تبیین شده، از جمله مساله مهم ارتباط «حادث به قدیم» و «حدوث جسمانی» اشاره خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"(3)-موضوعیت و عروض اگر در وجود باشد،همانطور که در حرکات عارض بر جسم میباشد،سزاواراست که موضوعش در خارج مرکب از چیزی باشد که بالفعل موجودی ثابت بوده و از چیزی که بهوسیلۀ آن،جسم بالقوه متحرک است،زیرا هر جزئی از حرکت پس از آنکه نبوده موجود شده و بعددوباره از بین میرود و آن موجود ثابت همانگونه که بوده به همان صورت باقی است و اگر عروض برحسب تحلیل عقلی باشد،در آن قابل و فاعل یک چیز بوده و قوه و فعلیت یک جهت؛یعنی آنچهبالقوه است،عین آنچه که بالفعل است میباشد و هریک از آنها دربرگیرندۀ دیگری؛چون حقیقت -هیولی عبارت است از قوه و استعداد و حقیقت صورت طبیعی،حدوث تجددی،بنابراین برای هیولیدر هر لحظهای به واسطۀ استعداد صورتی دیگر است غیر از صورت قبلیاش و همچنین برای هرصورتی هیولای دیگری به واسطۀ ایجاب لازم میآورد،زیرا فعل بر قوه مقدم است و این هیولی هماستعداد صورت دیگری غیر از صورتی که به واسطۀ استعداد بر آن لازم نیامده است را دارد،وهمینطور به واسطۀ تقدم صورت بر ماده ذاتا و تأخر زمانی هویت شخصیش از آن،هر کدام از آنها بهواسطۀ دیگری دوام یافته و متجددا موجود میشوند که البته این به صورت دور نبوده؛بلکه به واسطهیتشابه صورتها در جسم بسیط است،بدین نحو که یک صورت مستمر در آن تصور میشود که آنصورت از جهت حد و معنی،یکی بیشتر نیست،نه اینکه منظور عدد شخصی باشد،زیرا آنها در هرلحظه و آن به صورت اتصال،متجدد و به دنبال هم میآیند(ملاصدرا،1410،ج 3،صص 64-62)."