چکیده:
از میان عناصر مختلف و متعدد داستان، گفتگو نقشی کارکردی و بنیادین در داستانهای مختلف منظوم ادبیات کلاسیک به ویژه شاهنامه به عنوان مهمترین حماسه ی ملی ایران دارد. داستان رستم و اسفندیار یکی از داستانهای در خور توجهی است که میتوان کلیت آنرا از منظر این عنصر داستانی مورد توجه قرار داد و با قاطعیت به این نکته اذعان کرد که رد پای رویدادهای مختلف داستان در گفت و شنودهای اشخاص داستان ظهور و بروز می یابد.
حجم گفتگوهاها در این داستان پتانسیل روایت را ارتقا داده و احساسات، افکار و منش شخصیتها را به وضوح به خواننده نشان می دهد. خط سیر داستان و وقوع وقایع نیز با توجه به ویژگیهای تراژدیهای حماسی تا رسیدن به اوج فاجعه از طریق همین گفت و گوهاست که دنبال می گردد.از لا به لای این گفتگوها و با توجه به موقعیت شخصیتها نسبت به یکدیگر حجم معتنابهی از رفتارها و واکنشهای رفتاری به دست می آید که همگی نشان دهنده ی مشخصههای روانشناسیک فرد فرد کسانی است که زمینه ی این حماسه را برای وقوع فاجعه ی مرگ اسفندیار آماده می کنند. این مقاله گفتگوهای اصلی شخصیتهای داستان را که به نوعی در پیشبرد داستان و حوادث پیرامون آن موثرند، مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
در جبههی مقابل نیز اسفندیار بادیدن رستم زریر،عموی کشتهشدهی خود را،به یاد میآورد و با زبان ایما و اشاره به او میگوید اگرچه تو هم پهلوانی،کاردانی،قدرت و درایت را باهم داری اما در نهایت عاقبتیهمچون زریر پیدا خواهی داشت: {Sبدیدم تو را یادم آید زریر#سپهدار اسبافکن نره شیرS}(1170) پس از معارفه،اسفندیار خواستهی خود را مطرح میکند و رستم را به اطاعت بیچون و چرا ازفرمان شاه دعوت مینماید و این در حالی است که به رذالت این خواسته که تا سرحد یک گناهاست وقوف دارد: {Sتو را چون برم بسته نزدیک شاه#سراسر بدو بازگردد گناهS}(1170) او به صلاحیت رستم در همهی امور پهلوانی و انسانی آگاه است به همین دلیل به او دلگرمی دادهو میافزاید: {Sاز آن پس که من تاج بر سر نهم#جهان را به دست تو اندر دهمS}(1170) اما رستم که در میان آز گشتاسب سالخورده و جهانخواهی شاهزادهی جوان مانده است،همچنان موضع خود را حفظ کرده و در پاسخ اسفندیار میگوید: {Sز من هرچه خواهی تو فرمان کنم#به دیدار تو رامش جان کنم#مگر بند،کز بند عاری بود#شکستی بود،زشتکاری بود#نبیند مرا زنده با بند کس#که روشن روانم بر این است و بسS}(1171) از تمامی گفتوگوها و دیالوگهای رستم میتوان به شخصیت کامل و بیشائبهاش پیبرد.