چکیده:
دقت و بررسی در عبارتهای علامه طباطبائی در المیزان، نشانه آن است که تاریخ از نظر وی مهم بوده و ضرورت وفایده داشته وفیحد ذاته معتبر است. البته در صورت تضاد گزارههای تاریخی با آیات تاریخی قرآن، اعتبار گزارههای تاریخی از بین میرود.علامه طباطبائی، تاریخ را از منظری خاص نگریسته و آنرا به معنای شناخت حوادث و علت و زمان پدید آمدن حوادث توصیف میکندو همینطور آنرا به دو قسم نقلی و زمینی تقسیم مینماید. ایشان بر این باور است که به وسیله تاریخ میتوان پاسخ بسیاری از شبههها و سؤالهای مربوط را ارائه کرد. همچنین ایشان برای حوادث تاریخیکه در اصل وقوع آنها اختلاف وجود ندارد، عنوان «مسلمات تاریخی» را به کار برده است. ایشان هدف از یادآوری حوادث تاریخی را در قرآن، عبرتآموزی وهدایت بشر میداند.علامه طباطبائی برای تاریخ، عوامل فساد در نظر میگیرد وخطر آنرا برای مورخ یادآور شده وتوجه نمودن به آنرا در مقام تجزیه وتحلیل گزارههای تاریخی خواستار میشود.
لو تأملنا فی عبارات العلامة محمد حسین الطباطبائی فی تفسیر المیزان وحللنا مضامینها، للاحظنا أنه یری أن التأریخ یحتل أهمیة وأنه ضروری ومفید ومعتبر فی حد ذاته. وفی نفس الوقت فإن حصل تضاد بین الأخبار التأریخیة مع الآیات التأریخیة فی القرآن الکریم، فإنه یری أن التأریخ یفقد حجیته حینئذ.
ینظر العلامة الطباطبائی إلی التأریخ من زاویة خاصة، حیث یعتبره سبیلا لمعرفة الأحداث وأسبابها وزمان وقوعها ویقسمها إلی قسمین، تأریخ نقلی وتأریخ أرضی. وهو یعتقد أنه یمکن الإجابة علی الکثیر من الأسئلة ورد الکثیر من الشبهات عن طریق التأریخ. کما أن الأحداث التأریخیة التی لا اختلاف فی وقوعها برأیه تعتبر حقائق تأریخیة. ویعتقد أن هدف القرآن الکریم من ذکر الأحداث التأریخیة هو هدایة العباد والاعتبار منها. وکذلک فقد تطرق إلی بیان الأسباب التی تفسد التأریخ ووضح مدی خطورتها علی المؤرخ وأکد علی ضرورة الالتفات إلیها عند تحلیل الوقائع التأریخیة.
A careful study of the 'Allamah Tabataba'i’s words in his commentary of, Al-Mizan, shows that, to him,history has special importance, necessity and usefulness, and it is valid in itself. No doubt, when the propositions about history contradict with the Qur'anic verses about history, they are rendered invalid. The late Allamah Tabataba'I views history from a particular angle, and describes it as the knowledge of events, the causes and time of their occurrence. He also divides history into two types: narrative and terrestrial.
He believes that many relevant questions and paradoxes can be resolved through history. He also considers the historical events whose occurrence is subject of no debate as " incontrovertible historical facts". He holds that the aim of referring to historical events by the Quran is to provide man with lessons and guide him. He attracts the attention to the factors which contribute to the distortion of history, warns the historians about their dangers, and urges them to recognize and avoid them when they dissect the historical propositions.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر این، فراوانی آیات قرآنی که به وقایع تاریخی اشاره میکند، بر اهمیت و ضرورت چنین پژوهشی میافزاید، چراکه گزارههای تاریخی به یاری مفسر میشتابد و ایشان میتواند به کمک گزارههای تاریخی و آیات تاریخی قرآن تفسیر و تحلیل درستی ارائه کند و این مهم در صورتی محقق میشود که برای تاریخ اعتبار و اهمیت قائل شود، همانطور که علامه طباطبائی همینگونه به تاریخ، نگریسته است.
نکتهای که در اینجا یادآوری آن لازم است اینکه به نظر میرسد معتبر نبودن تاریخ در مقایسه با گزارههای تاریخی قرآن باشد که در صورت اختلاف این دو به گزارههای تاریخی قرآن تمسک کرده و تاریخ را کنار میگذاریم وگرنه اگر بین آن دو اختلاف و تناقضی نباشد یا اینکه فقط در تاریخ، روایاتی دربارة جریانی وجود داشته باشد، میتوان با وجود شرایطی آن را پذیرفت.
1. استناد به تاریخ برای اثبات ادعای خویش علامه طباطبائی در توضیحات مربوط به آیات 68ـ86 سوره مبارکة «مائده» بیان میکند که این آیات، هشداری است به یهود و نصارا مبنی بر عدم توانایی اقامه و احیای کتابهای خود.
141 شاهد دیگری که میتوان در این زمینه بیان کرد، ماجرای ذوالقرنین است که علامه طباطبائی مطالب بسیاری در قالب اقوال و روایات دربارة این شخصیت قرآنی ارائه میکند و در نهایت، به نظر ابوالکلام آزاد که ذوالقرنین را همان کوروش میداند، تمایل نشان داده و برای پاسخ و رد سایر اقوال مطرحشده از تاریخ کمک گرفته و اینگونه به آن تمسک میکند: «چنین چیزی را تاریخ مطرح نکرده و در تاریخ نیست.