خلاصه ماشینی:
گاهی در وزارتخانهای آییننامهای را تصویب میکنند که براساس دید و فکر خودشان است و شاید این آییننامه برخلاف موازین قانونی یا قانون اساسی، قانون عادی یا قانون شرع باشد همان موقع که در مجلس روی این قانون کار میکردم، به این مرکز علاقه پیدا کردم و گفتم این مرکز خوبی برای خدمت به مردم است، به هر حال در سال 1360 که بنده در مجلس بودم، رئیس شورای عالی قضایی آیتالله موسوی اردبیلی بودند زیرا در هفتم تیرماه سال 1360 آیتالله بهشتی به شهادت رسیده بودند آقای موسوی اردبیلی که دادستان بودند به حکم امام (ره) به ریاست شورای عالی قضایی منصوب شدند و بهدنبال من فرستادند و از من خواستند که ریاست دیوان عدالت اداری را بپذیرم، دیوان عدالت اداری هنوز تأسیس نشده بود تنها یک قانون نوشته شده بود نه تشکیلاتی داشت نه مکانی.
تا پانزده شعبه را من تأسیس کردم و دیدم که باید کارهای اساسی در هیأت عمومی دیوان عدالت اداری انجام گیرد یعنی باید بعضی احکام آنجا نوشته و بررسی شود.
من با حکم حضرت امام(ره) تولیت مدرسه عالی شهید مطهری را داشتم اما چنان کار من در دیوان عدالت اداری سخت بود که از صبح که به آنجا میرفتم حتی برای نماز هم بیرون نمیآمدم در همانجا نمازم را میخواندم، حتی همانجا استراحت میکردم و پس از آن به کار میپرداختم از قضات نیز میخواستم منزل نروند البته براساس ضوابط به اضافه کار آنها توجه میکردم اما از آنجا که انسانهای محترمی بودند کاری به این مسایل نداشتند و همین که از آنها تقاضا میکردم نسبت به ما لطف میکردند و کار را به شدت دنبال میکردند.