"«مدیریت برنامهای»همواره با مختاری موجود در بسیاری ازشرکتها،عدم انعطاف یا اندیشه سازمانی و نفوذ فردی بمنظور بهرهبرداریهایاداری فرد،سخت در مبارزه و مخالفت میباشد و بعبارت دیگر این نوع مدیریتتغییراتی را که براساس آن مدیران خود را قسمتی از یک گروه متشکل احساسنموده و در ضمن وظائف خاص مدیرعامل مشخص و تدوین گردد تجویز مینمایددرواقع رهبری مدیرعامل در بوجود آوردن هدف،و ایجاد تعهد نسبت بهدفهای سازمان در بین گروه کارمندان امری است منطبق بر اصول تعلیم و تربیتکه با کوشش مداوم و موثر بنتایج حاصله بهبود و توسعه میبخشد.
وابستگی و ارتباط این تکنیکها که در محیط متغیر اقتصادی و اجتماعیبعنوان یک سیستم تجاری کامل تجلی نموده موید اینست که کلید موفقیتدر امور تجاری تنها استفاده موثر از استعدادهای افراد سازمان میباشد و بایدگفت که استعداد و پشتکار وجود دارد در صورتیکه شرایط لازم برای تجلی آنها فراهم شود."