نبرد با توپ - مجله زمانه ادب و هنر

"کاپیتان به سرعت حضور ذهن خود را به دستآورد و دستور داد همۀ امکانات کشتی چک گردد تا شاید وسیله‌اییافت شود که بتواند حرکت دیوانه‌وار توپ را کند کرد و نیز فرمانداد وسایلی مانند ننوها،بادبان‌های اضافی،طناب‌ها،ساک‌هایخدمۀ کشتی،عدل‌های اسکناس‌های فرانسوی،که کشتی مقدارزیادی از آنها را حمل می‌کرد،از انبار به روی عرشه و محل توپخانهآورده شوند. برای لحظه‌ای این ملخ بسیار بزرگ به سقفکوتاه بالای سر ضربه زد،سپس بر روی چهار چرخش مانند چهارپنجۀ ببر فرود آمد و بعد به طرد مرد حمله کرد. توپچی از سر راهش به سرعت به کناری پرید و اجازه داداز کنارش بگذرد و با خنده به سوی او فریاد زد:«دوباره سعی کن!» توپ گویی که عصبانی شده باشد،توپی را در سمت چپ دماغهمنهدم کرد،سپس به وسیلۀ تسمه‌ای نامرئی که آن را کنترلمی‌کرد،به سمت راست کشتی و به طرف مرد کشیده شد که باعثفرار او گردید. سه توپ دیگر در زیر ضربات این توپ بزرگ از بینرفتند و سپس او گویی که نابینا شده باد و دیگر نمی‌داند که چهباید بکند پشتش را به مرد کرد و از سپر کشتی تا قسمت جلویکشتی چرخید تا ضربه‌ای بزند،اما به سپر آسیب رسید و شکافیدر تخته‌های دماغۀ کشتی به وجود آمد. هنگامی که خدمه با عجلهصدمه‌هایی را که به کشتی وارد شده بود تعمیر می‌کردند،جلوینفوذ آب را از سوراخ‌ها می‌گرفتند،و توپ‌هایی را که در این حادثهصدمه ندیده بودند در جایشان محکم می‌کردند،مسافر پیر دوباره بهروی صفۀ توپخانه رفت."