چکیده:
جلال آل احمد از جمله اندیشمندانی است که با نگرشی انتقادی و توجه به هویت خودی، نگاه به غرب و غرب گرایی را به چالش کشید و در نهایت با نفی آن، ایده بازگشت به خویشتن را مطرح کرد. جلال برای درمان عقب ماندگی و رهایی جامعه از سیطره غرب، توجه خود را به دو عامل مهم درونی و بیرونی عقب ماندگی و غرب زدگی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی معطوف کرده بود. بر همین اساس، از یک سو به مقوله غرب زدگی و از سوی دیگر به روشنفکری توجه کرد. راه حل او برای درمان بیماری عقب ماندگی و رهایی از مشکلات موجود جامعه نیز «بازگشت به خویشتن» است که به مفهوم تاکید مجدد بر نظام ارزش ها، فرهنگ، تاریخ و دین، عقیده و ایدئولوژی خویش یعنی اسلام است. در نتیجه خواستار اصلاح جریان روشنفکری و به صحنه آمدن روحانیت و ایجاد پیوند میان این دو نیروی فکری اصلی در جامعه ایران است.
خلاصه ماشینی:
"لذامحور اساسی در این پژوهش این سؤال خواهد بود که آل احمد در مواجهۀ باغربگرایی چه واکنشی نشان داد و راهحل او چهبود؟ برای پاسخ به این پرسش،ابتدا به عوامل و شرایط مؤثر بر شکلگیری اندیشۀ او درارتباط با غرب و خویش اشاره خواهد شد،سپس با بررسی دیدگاه او در موردغربزدگی نشان داده خواهد شد که چگونه وی نظریۀ«بازگشت به خویشتن»،مبارزهبا غربزدگی و روجوع به هویت خودی(بومی)را مطرح ساخته و راه را برایجریانهای روشنفکری خودی پس از خود هموار میکند.
زمینه طرح مسئله نظریات آل احمد در مورد غربزدگی و بازگشت به خویش مانند دیگر معاصرانشذیل ریشهیابی علل عقبماندگی و تلاش جهت چارهجویی برای آن شکل میگیرد ودر این راستا به عوامل بیرونی(استعماری)و درونی هر دو عنایت دارد(آل احمد، 1371:73).
همانطور که در سه مقاله دیگر و کارنامه سه سالهفکر و مضمون مهمترین اثر خود غربزدگی را پرورانده و آنرا در کتاب در خدمت وخیانت روشنفکران تکمیل نموده است،بازگشت به سنت مذهبی را نیز با پرداختن بهمسئلۀ شهادت از داستان نون و القلم آغاز کرده و در خسی در میقات با توجه به اسلامو شعائر آن ادامه میدهد(آل احمد،1374:164 و 225).
به اعتبار کتابغربزدگی و به دلیل ماهیت غربستیزانۀ اندیشۀ آل احمد در اغلب بخشهای اینکتاب،به نظر میرسد که او مهمترین عامل توسعهیافتگی را حاصل دخالت عواملخارجی میداند،اما دقت بیشتر در آثار متعدد او بیانگر این است که گذشته از هجومغرب و رفتار استعماری آن،وی از فساد،ناکارآمدی و بیتفاوتی نیروهای داخلیبهویژه دو رکن اصلی آن یعنی روحانیت تحجرگرا و روشنفکری نیز انتقاد میکند."