چکیده:
یکی از زمینههایی که فیلسوفان تحلیلی به آن پرداختهاند، برنامه درسی در دانشگاه است. فیلسوفان تحلیلی معتقدند که برنامهریزی درسی و آموزشی غالبا، بسیار سطحی و بد انجام میگیرد و باید به جنبههای فلسفی توجه بیشتری مبذول داشت و افراد را به تلاش بیشتر در این زمینه واداشت. این موضوع در فلسفه تربیتی مکتب لندن و نزد فیلسوفان بزرگ این مکتب، به ویژه هرست، با طرح نظریه «اشکال دانش» مطرح شده است. مقاله حاضر با هدف بررسی مبانی فلسفی برنامههای درسی میانرشتهای در آموزش عالی، «دیدگاه اشکال دانش» را در نزد فیلسوفان تحلیلی بررسی میکند که این کار با استفاده از روش تحلیل اسنادی انجام گرفته است. جامعه آماری، همه منابع و مراجع مرتبط با موضوع پژوهش بوده است. ابزار پژوهش، فرمهای فیشبرداری بوده است و دادههای حاصل، به طور کیفی، تجزیه و تحلیل شده است.
خلاصه ماشینی:
"فیلسوفان تحلیلی معتقدند که برنامهریزی درسی و آموزشی غالبا،بسیار سطحی و بد انجاممیگیرد و باید به جنبههای فلسفی توجه بیشتری مبذول داشت و افراد را به تلاش بیشتر دراین زمینه واداشت این موضوع در فلسفۀ تربیتی مکتب لندن و نزد فیلسوفان بزرگ این مکتب،به ویژه هرست،با طرح نظریۀ«اشکال دانش»مطرح شده است.
ذکر نکتهای که دربارۀ تلعیم و تربیت لیبرال و مخالفت آن باحرفهآموزی و تأکید بر ارزشمند بودن فی نفسۀ دانش ضروری است این است که ذهن فلسفی باکسب مهارتهای فنی و توفیقات اجتماعی به هیچ وجه در تضاد نیست،بلکه با دیدگاه غیر ابزاریو غیر مادی به دانش مینگرد،به عنوان بزرگترین خیر؛یعنی با رشد ذهن فرد به خیرهای دیگرمانند تأمین زندگی و شغل نیز دست مییابد.
با وجود این،یکی از نتایج مطلوب این کمیسیون آناست که تعلیم و تربیت لیبرال باید براساس دانش بسط و گسترش یابد،البته منظور،مجموعهایاز اطلاعات نیست،بلکه منظور از آن،راه و روشهای پیچیدۀ تجربیات انسانی است که هم معیناست هم از طریق یادگیری میتوان آنها را کسب کرد )33:4791 tsriH( .
فیلسوفان تحلیلی بر این عقیدهاند که نظام آموزشی در پی آن بوده است ذهن انسان درهمۀ ابعادش رشد کند و از اهداف دیگر آن،همانا درک تجربه به شیوههای مختلف است؛یعنینه تنها فراگیری واقعیات را در بر گرفته است،بلکه همچنین فراگیری طرحهای پیچیدۀ ذهنی و هنرو کسب فنون و مهارتهای گوناگون به منظور تعقل و قضاوت را هم شامل میشود."