چکیده:
قوه و فعل نحوه وجود است که این نحوه وجود صلاحیت آن را دارد که در تحلیل عقلی دو معنی از آن انتزاع شود: به اعتبار اینکه شی خودش خودش است فعلیت و و از آن نظر که می تواند شی دیگر بشود بالقوه نامیده می شود. قوه حالتی است که موجود به واسطه آن آماده پذیرفتن می شود. قبول به اشتراک لفظی به معنی انفعال و اتصاف نیز به کار می رود. قابلیت به معنای اتصاف و فاعلیت به معنای اقتضا نه تنها در یک ماهیت بلکه در وجود واحد نیز قابل جمع است، اما اختلاف حیثیات سبب عدم اجتماع خواهد شد، لذا حیثیت فعل و وجدان با حیثیت قوه و فقدان اجتماع نخواهد نمود. مقاله حاضر به تحلیل و تبیین حیثیت قوه و فعل در قابل و فاعل می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"پس در ناقص نمیتوانیم نسبت فاعل به فعل را وجوب بدانیم،علامه به هردو دلیلاشکال مشترکی نیز مطرح میکند که عبارت است از اینکه برفرض تمامیت بیش از این اثبات نمیکند که اجتماع فعل و قبول به معنایپذیرش در شیء واحد از آن جهت که واحد است ناممکن میباشد و اما قبول بهمعنای اتصاف نظیر اتصاف ماهیات به لوازم ماهیات را شامل نمیشود زیرا قبول به معنای اتصاف،اثری نیست که از ذات قابل صادر شده باشد و در ضمن مسبوق بهامکان نمیباشد(طباطبایی،نهایة الحکمة،ص 158).
اسخ صدر المتألهین پاسخ به این ایراد را از کتاب الهیات شفا ابن سینا بیان میکند،به این ترتیبکه: فعلیت هیولی فعلیت قوه است و جوهریت آن،قبول و پذیرش است،فعلیتش فعلیتوجودی از قبیل وجودات منحصله نیست،به این جهت مستوجب آنکه در آن دوجز موجود باشد نمیگردد،که به یکی بالفعل باشد و به دیگری بالقوه مگر به اعتبارعالم ذهن؛بنابراین،اصل عدم اجتماع فاعل و قابل در یک موجود از جهت واحد،با وجود هیولی هرگز نقصپذیر نخواهد بود(همان،ج 3،ص 46).
کسانی هم که اتحاد فاعل و قابل رامطرح کردهاند یا به اشتراک لفظی قبول توجه نکرده دچار خلط بین انفعال و اتصافشده یا امور اعتباری را با امور عینی و حقیقی آمیختهاند؛لذا یک شیء از جهت واحدنمیتواند هم ایجادکننده باشد،هم قبولکننده،زیرا حیثیت فعل و ایجاد همان حیثیتدارایی و حیثیت قبول و پذیرش همان حیثیت فقدان است و معنا ندارد یک شیء ازجهت واحد هم واجد باشد و هم فاقد."