چکیده:
هدف: در این مقاله مفروضات فلسفی دیدگاه کارل برایتر در پرتو دیدگاه هرست نقادی شد.
روش: در این پژوهش از روش نقد توسعی استفاده شده است. این روش مفروضات فلسفی نظریه برایتر را تصریح کرده و برای نقد آن از دیدگاه هرست بهره می جوید.
یافته ها: نتایج نشان می دهند که کوشش برایتر برای فهم ذهن به کارکردگرایی و عم لگرایی منجر شده است. او دوانگاری دانش (چیستی و چگونگی) را فرو ریخته و از انواع متعدد دانش سخن گفته است. در واقع برایتر در صدد رها ساختن ذهن از دانش است. به نظر او جستوجوی دانش ویژگی ذاتی ذهن نیست، بنابراین برای دانش وری باید برانگیخته شود. بدی نترتیب، اگرچه برایتر رابطه میان ذهن و دانش را توسعه داده و از توانایی ذهن برای ساختن دانش سخن گفته اما به نظر می رسد تاثیر دانش سازمان یافته و موجّه را در شکل گیری ذهن (به نعبیر هرست ذهن- مندی) کم اهمیت ساخته است.
نتیجه گیری: باو روی آوری به فرهنگ خلق دانش را ضروری تلقی کرده و از رضایت مندی افراد از زندگی غفلت نموده است. برایتر امید دارد که دانش رویه ای اصولی راه حلی برای غلبه بر موانع حضور نظریه در عرصه عمل ارائه دهد، در حالی که به نظر می رسد برای پرشدن شکاف میان نظریه و عمل، توجه به عرصه عمل و دستیابی به نوعی دانش عملی لازم باشد.
خلاصه ماشینی:
"نقادی مقایسهای مفروضات فلسفی برایتر با نظر به هرستمهمترین مفروضات فلسفی برایتر،به مفهوم ذهن،مفهوم(1)- interdisciplinary studies (2)- Carl Bereiter (3)- cognitive science (4)- cognitive education (5)- Machlaughlin (6)- ampliative (7)- Will دانش،نسبت میان ذهن و دانش،جامعۀ دانشی،رابطۀ نظریهو عمل معطوف است که در اینجا بررسی و نقد میشود.
او(1)- Macy (2)- quasi-knowledge برای نشان دادن ناکارآمدی نظریۀ عامیانه،به رها ساختن ذهناز دانش اشاره و استدلال میکند که وابستگی به انباشتههایموجود در ذهن توانایی تفکر آدمی را محدود میسازد و لذارخداد تفکر نیازمند این رهایی است.
خلاصه اینکه،اگرچه برایتر نگران عرصۀ عمل تربیت استو امید دارد که رخدادهای تربیتی با دانش چرایی و چگونگی ازملاحظات علمی برخوردار شوند،اما بنیاد آن را بر نظریه میگذارد،نه بر فعالیتهای تربیتی؛به این معنا که وقتی از وارد ساختننظریه در عمل سخن میگوید،این عرصۀ عمل نیست که در تولیدچنین دانشی نقش ایفا میکند،بلکه علوم یادگیری است که باایجاد پیوند میان علومشناختی،علوم کامپیوتر و پژوهشهایتربیتی شکل گرفته و اصول عملی(بایدها و نبایدها)لازم برایعرصۀ عمل تربیت را فراهم میسازد.
جدول 1-مقایسۀ مفروضات فلسفی برایتر و هرست (به تصویر صفحه مراجعه شود)(1)- learning science حث و نتیجهگیری در راستای دیدگاه هرست که معتقد است فلسفۀ تعلیم وتربیت در حال حاضر،کوشش مجدانهای برای ارائۀ توصیفیمناسبتر و جدیدتر از تربیت دارد(هرست،1998)،برخیمفروضات فلسفی اندیشۀ برایتر مورد نقادی مقایسهای قرارگرفت که نتایج این نقادی نشان میدهد که اگرچه تعلیم وتربیت نیازمند نظریهای دربارۀ ذهن است،اما اینکه بتوانبا اتکا به اصول و روشهای پژوهش مغز به تبیین کامل ذهندست پیدا کرد مناقشهانگیز است."