چکیده:
هنر پدیده پیچیده ای است که دارای جنبه های مختلف است.با هر نوع نگرش به یکی از جنبه های هنر، نوع خاصی از مطالعه و روش های مطابق با آن به وجود می آید. یکی از این نگرش ها، نگرش جامعه شناختی به هنر است. جامعه شناسی هنر در جست و جوی تاثیرات اجتماعی بر هنر است. عواملی که به طور معمول از این منظر مورد بحث قرار می گیرند عبارت اند از: هنرمند، مخاطب هنر، آثار هنری، تاثیرات هنری و سیاستگذاری فرهنگی. سیاستگذاری فرهنگی بر اراده دولت در ایجاد یا تحکیم و یا تغییر مقررات و تنظیمات در عرصه فرهنگ معطوف است. بر اساس نوع ساخت سیاسی و میزان مداخله دولت در این عرصه دو نقش «تصدی گری» و «نظارت» برای دولت متصور است.بر اساس رویکرد انتقادی جامعه شناسی هنر، هنر زمانی قادر به انجام کارکرد اصلی خود یعنی کارویژه انتقادی است که وجهی مستقل به خود بگیرد. شکل گیری هنر مستقل به طور مستقیم تحت تاثیر نوع ساخت سیاسی و نقش سیاست گذارانه دولت در عرصه فرهنگ است؛ بدین ترتیب با رویکرد انتقادی به هنر از خلال نگرش جامعه شناختی به مساله سیاست گذاری فرهنگی، مقاله حاضر در پی بررسی نقش و تاثیر دولت بر مساله فرهنگ و هنر در گفتمان اصلاح طلبی ایران پس از انقلاب اسلامی در سال های 1376 تا 1384 است.از این رو این مقاله به طور مشخص در پی بررسی نسبت میان ساخت سیاسی دولت و مساله سیاستگذاری فرهنگی از یک سو و از سوی دیگر بررسی تاثیر این نسبت بر تحولات حوزه فرهنگ و هنر جامعه از منظر جامعه شناسی هنر است.
خلاصه ماشینی:
"شکل گیری هنر مستقل به طور مستقیم تحت تاثیر نوع ساخت سیاسی و نقش سیاست گذارانه دولت در عرصه فرهنگ است؛ بدین ترتیب با رویکرد انتقادی به هنر از خلال نگرش جامعه شناختی به مساله سیاست گذاری فرهنگی، مقاله حاضر در پی بررسی نقش و تاثیر دولت بر مساله فرهنگ و هنر در گفتمان اصلاح طلبی ایران پس از انقلاب اسلامی در سال های 1376 تا 1384 است.
(راودراد،1382: 52) بدین ترتیب مساله سیاست گذاری فرهنگی به عنوان عامل اساسی در چگونگی شکل گیری هنر مورد توجه است؛ چرا که میزان دخالت دولت در عرصه فرهنگ ـ که در سیاستگذاری فرهنگی بازتاب می یابد ـ یکی از وجوه تعیین کننده استقلال و وابستگی فرهنگ و هنر در جامعه است.
- اصلاح بینش عمومی و باورهای فرهنگی نسبت به جایگاه زن و ارتقای نقش موثر و سازنده زنان در جامعه و خانوداه بر اساس تعالیم اسلامی؛ - گسترش فرهنگ مشارکت عمومی با تاکید بر اصل حقوق شهروندی و مسئولیت اجتماعی؛ - ایجاد زمینه های رشد کمی و کیفی آثار و خدمات فرهنگی و استفاده عادلانه از آنها؛ - انجام تصدی های اجتماعی با مشارکت مردم و نهادهای غیر دولتی.
با توجه به یافته ها و داده های این پژوهش و همچنین بررسی شاخص های کلیدی (مهم ترین اهداف کمی ) برنامه سوم توسعه که مهم ترین و جامع ترین برنامه سیاسی اجتماعی اقتصادی دوره اصلاحات است، می توان ادعا کرد که افزایش وجه دموکراتیک ساخت سیاسی دوران اصلاحات نیز به طور نسبی منجر به شکل گیری چنین روندی در حوزه فرهنگ و هنر جامعه گردیده است."