چکیده:
ساختگرایی اجتماعی به روایت راولز، عینیت اخلاقی را فرآورده دیدگاهی اجتماعی میداند که منسجم ساخته شده باشد و همگان نیز آن را بپذیرند. بر این اساس، شناخت الزاما بازتابی از واقعیت عینی نیست؛ بلکه ساختاری پویاست که فرد بهطور ذهنی آن را تجربه میکند. راولز با اتکای بر این رهیافت معرفتشناختی، تمایز میان حق و خیر و نیز تقدم اخلاقی حق بر خیر را مطرح میکند. این نوشتار با تبیین سه مفهوم خیر اجتماعی، خیر طبیعی و حق فطری نشان میدهد تقدم اخلاقی حق در ساختگرایی اجتماعی بهدلیل نااستواری «باور به اراده محض و عمل سازندگی»، «نقش انحصاری اراده آزاد و عقل در فرآیند اعتبارسازی» و «تقدم بخشیدن ایدئالیستی به ذهن، نفی مطابقت خارجی مفاهیم اخلاقی و فروکاستن گزارههای اخلاقی به معقولیت» دچار کاستی است.
Social structuralism on Rawls` concept knows ethical objectivity as the product of a social view established harmoniously and with widespread consent. On this basis, cognition cannot be known as a reflection of objective reality, but it is a dynamic structure mentally experienced. Rawls, relying on this epistemological approach, explains the distinction between right and good, and priority of the ethical right over the ideas of the good. In this paper, explaining the concepts of social good, natural good and natural right shows that Rawls claim is opposed to critique from various aspects including belief in pure will and construction, restricted role of pure will and reason in the process of authorization, and giving idealistic priority to mind, negating objective correspondence of ethical concepts and reducing ethical statements to reasonability.
خلاصه ماشینی:
وی در تلاش برای ابتنای دیدگاههای سیاسی خود بر رهیافت معرفتشناختی کانت، بر این باور است که در ساختگرایی اجتماعی 7 عینیت Rationalism.
(Ibid: 12) راولز در پی تحقق بخشیدن به فضیلت افراد نیست؛ بلکه در تلاش است اصولی را برای عدالت تنظیم کند تا تضاد منابع افرادی را که در جامعه بهدنبال بیشتر کردن سهم خود از توزیع خیرات اجتماعی هستند، بهطور منصفانه حل و فصل نماید.
(Ibid: 560) در اینجا تقدم حق بر خیر، دو کاربرد متفاوت دارد: نخست آنکه حقوق فردی بر خیر همگانی برتری دارد و دیگر آنکه، اصول عدالتی که پایه این حقوق فردی است، ربطی به برداشتهای افراد از خیرهای اجتماعی و زندگی نیک ندارند.
افراد برابر در وضعیت اولیه با بهرهگیری از اصول عدالت بهمثابة «خود» مستقل و آزاد، مفاهیم خیر را برای سامان بخشیدن به زندگی جمعی بر پایة اولویت حق ایجاد میکنند و بدین شیوه، این فاعل اخلاقی در جهانی بیهدف آزاد است تا جامعه خود را براساس اصول عدالت بنیان نهد.
(Ibid: 65) راولز معتقد است نمیتوان برای جامعه بهمنزله یک کل، اصل گزینش عقلانی برای یک فرد را در نظر گرفت و خواستهها و تمایلات گوناگون افراد را در یک نظام واحد تلفیق کرد؛ (Rawls, 1971: 26 & 27) زیرا این امر، تمایز میان افراد را نادیده میگیرد.
(همان: 7 / 121) بر این اساس، برخی از احکام اجتماعی همواره باقی است، مانند وجود مطلق حسن و قبح؛ همچنانکه خود اجتماع مطلق نیز اینطور است؛ به این معنا که هرگز اجتماع، غیر اجتماع (منفرد) نمیشود؛ هرچند اجتماعی خاص به اجتماع خاص دیگری تبدیل میشود.