چکیده:
یکی از عناصر نظامهای اقتصادی که در مقایسه آنها نقش بسزایی داشته، ساختار
مالکیتی است که بهوسیله آنها معرفی میشود. این ساختار بهطور معمول بر مبانی نظری
مبتنی است که دستیابی به آنها در تبیین مستدل و روشن از ساختار مزبور اهمیت دارد.
اقتصاددانان مسلمان نیز در این باره با تکیه بر برخی آیات قرآن کریم ساختار مالکیت
مختلط را طراحی کردهاند. توجه به چگونگی اتکای این ساختار بر مبانی نظری که در این
کتاب آسمانی ترسیم شده است، پذیرش ساختار مزبور و ترجیح آن را آسان میکند. این
مقاله درصدد است با مراجعه به برخی کتابهای اقتصاد اسلامی و نیز منابع تفسیری، مبانی
نظری ساختار مالکیت معرفی شده از سوی اقتصاددانان را با سازوکار نسبتا جدیدی ارائه،
سپس با نتیجهگیری مناسبی که درباره دیدگاه های مختلف «عناصر ساختار مالکیت در
نظام اقصادی اسلامی» وجود دارد، به مستندات قرآنی این ساختار اشاره کند. اگرچه این
ساختار میتواند با توجه به مستندات فقهی نیز تکمیل و پشتیبانی شود، به جهت تلخیص از
این امر پرهیز شده است.
«مالکیت اعتباری خداوند» و «توحید افعالی پروردگار در شاخه مالکیت» مهمترین
مبانی نظری در تعیین ساختار مالکیت است که از سوی قرآن کریم معرفی شدهاند.
عنصر اول، بستر مناسبی برای امکان دخالت پروردگار در تعیین ساختار مالکیت فراهم
آورده و عنصر دوم، به دنبال اثبات برتری ساختار تعیین شده از سوی پروردگار است.
بدین ترتیب، امکان ثبوتی دخالت پروردگار در تعیین ساختار مالکیت مستدل میشود؛
اما در مقام اثبات نیز اقتصاددانان با مراجعه به قرآن کریم دریافتهاند که ساختار
مالکیت، تکمحوری نبوده و متکی بر «مالکیت خصوصی» یا «مالکیت دولتی» به تنهایی
نیست؛ بلکه مالکیت مختلط، ساختار برگزیدهای است که اقتصادانان مسلمان با تکیه
بر برداشتهای قرآنی، آن را ترسیم کردهاند.
The ownership structure introduced by any economic system is one of the main elements of the system which plays a crucial role in differentiating a system from another one. This structure is usually based on theoretical foundations، which help to have a clear and rational explanation of the structure. Resorting to some Quranic verses Muslim economists also have modeled a mixed ownership structure. Deliberating on how this structure is based on the theoretical foundations outlined by The Holey Book makes it easy to understand and prefer it to the other structures.
Referring to some Islamic literature and Quranic interpretive sources، the author attempts to present the theoretical foundations of ownership introduced by the economists a new mechanism and point out the Quranic documents taking an appropriate conclusion about different views on the “elements of ownership structure in Islamic economic system”. Though this structure may also be complemented and supported by some fiqhi documents but it is not touched here.
The credit ownership of God and The Lord’s volitional Unity in the field of ownership is the most important theoretical foundation in determining the structure of ownership introduced by holy Quran. The first element prepares the ground for the interference of God to determine the ownership structure and the second element tries to prove the priority and preferences of the structure determined by God. Thus، it paves the way for the theoretical possibility of interference of God in the determination of ownership structure. Referring to holy Quran، economists also found that the ownership structure is not is not dependent on a single axis and not dependant only on one of private or public ownership; rather the mixed ownership is the chosen structure outlined by Muslim economists on the basis of Quranic interpretations
خلاصه ماشینی:
این مقاله درصدد است با مراجعه به برخی کتابهای اقتصاد اسلامی و نیز منابع تفسیری، مبانی نظری ساختار مالکیت معرفی شده از سوی اقتصاددانان را با سازوکار نسبتا جدیدی ارائه، سپس با نتیجهگیری مناسبی که درباره دیدگاه های مختلف «عناصر ساختار مالکیت در نظام اقصادی اسلامی» وجود دارد، به مستندات قرآنی این ساختار اشاره کند.
در شرع نیز همین معنای عرفی لحاظ شده است؛ البته برخی محدودیتها درباره آن مطرح میشود (قحف،1411: ص 61)؛ بنابراین میتوان گفت: عنصر اصلی در مفهوم مالکیت، «امکان تصرف» است این امکان گاه به دایره وجود ارتباط مییابد که در این صورت، مالکیت حقیقی مطرح میشود و گاه به معنای امکان فلسفی نیست؛ بلکه بر جواز دلالت میکند.
تا این مرحله فقط امکان فلسفی تصرف که مهمترین عنصر مالکیت است، ثابت میشود؛ اما جواز اخلاقی، حقوقی یا شرعی آن به تبیین دیگری نیاز دارد؛ البته هر اعتباری دارای خاستگاه حقیقی است و مالکیت حقیقی و تکوینی میتواند منشأ مالکیت اعتباری به شمار رود؛ به همین دلیل، مالکیت اعتباری خداوند نیز مانند مالکیت حقیقی وی مطلق بوده و در طول مالکیت انسان مطرح شده و با توجه به تصویری که در نظریه توحید افعالی مطرح میشود، در صورت تزاحم، بر تمام مالکیت های اعتباری که ممکن است عاقلان اعتبار کنند، مقدم و برتر است.