چکیده:
تفکر استعاری بدین معنی است که مجموعه ای از روابط ساختاری که معمولا در یک حوزه شناخته شده و کاربرد دارد؛ در حوزه ای دیگر نیز اعتبار شود و به کار رود. استفاده از استعاره یکی از روش های آفرینش و خلاقیت در اندیشه سیاسی است و اندیشمندان مسلمان نیز از کاربست های استعاره در فقه و فلسفه سیاسی به طور مصرح یا ضمنی، استفاده کرده اند. استعاره های «عبد و مولی»، «وقف»، «قضا و محکمه» و نیز استعاره شبان، راه، بدن، اجاره یا ارباب رجوع، از جمله استعاره هایی هستند که در تبیین نظام سیاسی در اسلام معاصر اهمیت بسیار داشته و برخی نیز از یک صد سال تاکنون وارد قانون اساسی ایران شده اند. در این نوشته کوشش خواهیم کرد تنها دو نمونه از مهم ترین این استعاره ها را در فقه سیاسی معاصر شیعه برجسته کرده و اشکال هندسی دولت و نهادهای سیاسی متناسب این استعاره ها را متمایز کنیم؛ استعاره عبد و مولی و استعاره وقف.
Metaphorical thinking is a kind of creation of mind. A metaphor is the expression of an understanding of one concept in terms of another concept، where there is some similarity or correlation between the two.Metaphors are comparisons that show how two things that are not alike in most ways are similar in one important way. Metaphors are a way to describe state and government in Islamic political thought. Some of these metaphors are: the metaphors of "way or road"، "lord and slave"، "mortmain"، "court"، "body"، "pastor"، "hire" and etc. in this article، I attempt to describe and evaluation the role of only two famous of these metaphors in contemporary Islamic political jurisprudence; the metaphors of lord/slave and mortmain.
خلاصه ماشینی:
استعارههای دولت در فقه سیاسی معاصر شیعه داود فیرحی* دانشیار گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و ع لوم سیاسی دانشگاه تهران (تاریخ دریافت:89/10/29-تاریخ تصویب:89/12/21) چکیده: تفکر استعاری بدین معنی است که مجموعهای از روابط ساختاری که معمولا در یک حوزه شناخته شده و کاربرد دارد؛در حوزهای دیگر نیز اعتبار شود و به کار رود.
در حوزه فقه سیاسی،تحلیل استعاری برپایه چهار پرسش اساسی استوار است و بر همان مدار و محور میچرخد؛ الف)حکومت )tnemevoG( nدر یک نظریه فقهی-سیاسی شبیه چیست؟نهاد حکومت به لحاظ ساختار و روابط ساختاری نزدیک به کدام نهاد در فقه/حقوق خصوصی در سنت مسلمانی است؟ ب)حاکم )ronevoG( در چنین نظریهای به سان کیست و چه تصوری از او در ذهن نظریهپرداز نقش بسته است؟ ج)چه نسبتی بین مختصات هندسی دو چیز؛یعنی«پایه»و«هدف»از حیث ساختار و کارکرد وجود دارد؟مشترکات این دو حوزه کدامند و چگونه میتوان از این وجوه مشترک در ترسیم هندسه دولت الهام گرفت؟ د)چه نسبتی بین«تصور دولت»در نظریه فقهی-سیاسی و«ذهنیت کاربران»اعم از قانونگذاران،ناظران و مجریان از یک سو؛و افکار عمومی جامعه از سوی دیگر وجود دارد؟ پاسخ به دو پرسش اول،پاسخی نظری است و وجهی شناختی دارد.
مسئله اصلی در تحلیل استعاری تعیین این نکته اساسی است که قطع نظر از ادله عقلی و نقلی ولایت فقهاء،نظریههای اجتماعی سیاسی معاصر چه تصوری از دولت/حکومت دارند؟و چگونه نهادهایی برای آن در ذهن تصویر میکنند و در اجرا مد نظر دارند؟بههرحال،استعاره ما را قادرمیسازد تا موضوعی به نسبت انتزاعی یا فاقد ساخت(در اینجا؛دولت)را برحسب امری ملموستر یا دستکم ساختمندتر مثل «وقف»یا«قضاوت»که در ادبیات فقهی رایج و شایع است؛فهم،طراحی و اجرا کنیم.