چکیده:
تحقیق درباره شاعری که از زندگی او اطلاع درستی در دست نیست، کار آسانی به نظر نمی رسد به ویژه آنکه در میان اندک شمار پژوهشهایی که انجام گرفته، تفاوت و گاه تناقضهایی در آراء پژوهشگران یافت می شود که دامنه زندگی او را از سامانیان تا غزنویان و تمایلات دینی او را از مدح خلفای عباسی تا ائمه معصومین گسترانیده اند . ظاهرا پژوهشگرانی چون براون، اته، ریپکا، میرزایف، نفیسی، اقبال آشتیانی، صفا، ریاحی، درخشان و دیگران که درباره کسایی به تحقیق پرداخته اند، همگی تحت تاثیر عوفی در لباب الالباب و خوانش نادرست بیت اول قصیده لامیه بوده و همزمانی او و رودکی را نپذیرفته اند اما اگر زندگی کسایی را با تلقی جدید از این بیت تفسیر کنیم، بسیاری از تضادهای زندگی او رنگ می بازد. همزمانی رودکی و کسایی، مدح عتبی توسط کسایی، سروده شدن قصیده منقبت بعد از پنجاه سالگی شاعر، عدم ملاقات کسایی و محمود غزنوی، رنگ باختن مراسله شعری ناصرخسرو و کسایی، و شاید انتساب قصیده ای به کسایی که به اقتفای قصیده معروف رودکی سروده شده؛ از جمله دستاوردهایی است که این قرائت از شعر کسایی به دست می دهد. جایگاه کسایی مروزی و پیشگامی او در ادبیات پارسی و ابهامات و تناقضاتی که در زندگی او دیده می شود، اهمیت و ضرورت این تحقیـق را مشخص می کند که نویسنده در پی آن است تا با برجسته کردن ابهاماتی درباره زندگی و شعر کسایی و با استناد به برخی شخصیت های تاریخی و اشعار او و معاصرانش، نتایج تازه ای در این باره به دست دهد.
خلاصه ماشینی:
"نگاهی به متنقصیده هم که حسب حال رودکی را بیان میکند(یوسف 1376:26)،نشان میدهد که باعنایت به محتوای ابیات و فضای شعر،این ابیات نمیتواند یک قصیدۀ مستقل را تشکیل دهد و به راحتی میتوان ابیات آن را در قالب دو قصیدۀ جداگانه جای داد: {Sهمی چه دانی ای ماهروی مشکین موی#نبیذ روشن و دیدار خوب و روی لطیف#بسا نگار،که حیران بدی بدو در،چشم#دلم خزانۀ پرگنج بود و گنج سخن#همیشه شاد و ندانستمی که غم چه بود#اگر گران بد،زی من همیشه ارزان بود#بسا دلا که بسان حریر کرده به شعر#نشان نامۀ ما مهر و شعر عنوان بود#همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود#دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود#عیال نه،زن و فرزند نه،معونت نه#از آن سپس که به کردار سنگ و سندان بود#کجا به گیتی بوده است نامور دهقان#همیشه گوشم زی مردم سخندان بود#که را بزرگی و نعمت ز این و آن بودی#از این همه تننم آسوده بود و آسان بود#که حال بنده از این پیش برچه سامان بود#مرا به خانۀ او سیم بود و حملان بود#به روی او در،چشمم همیشه حیران بود#مرا بزرگی و نعمت ز آل سامان بودS}**********{Sبه زلف چوگان نازش همی کنی تو بدو#ندیدی آن گه او را که زلف چوگان بود#شد آن زمانه که رویش به سان دیبا بود#شد آن زمانه که مویش به سان قطران بود#شد آن زمانهکه او شاد بود و خرم بود#نشاط او به فزن بود و غم به نقصان بود#همی خرید و همی سخت،بیشمار درم#به شهر هرکه یکی ترک نار پستان بود#بسا کنیزک نیکو،که میل داشت بدو#به شب ز یاری او نزد جمله پنهان بود#به روز چون که نیارست شد به دیدن او#نهیب خواجۀ او بود و بیم زندان بود#تو رودکی را ای ماهرو!کنون بینی#بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود#بدان زمانه ندیدی که در جهان رفتی#سرود گویان،گویی هزار دستان بود#شد آن زمان که به او انس رادمردان بود#شد آن زمانه که او پیشکار میران بود#همیشه شعروار زی ملوک دیوان است#همیشه شعر وار زی ملوک دیوان بود#شد آن زمانه که شعرش همه جهان بنوشت#شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود#بداد میر خراسانش چل هزار درم#وزو فزونی یک پنج میر ماکان بودS}با توجه به تفتکیکی که در ابیات قصیده انجام گرفت،آیا میتوان پذیرفت که ابیاتی که تااین حد با هم تفاوت دارند،به هم پیوستۀ یک قصیده باشند؟کافی است تا به این ابیات،بیتبه جا مانده از کسایی را بیفزاییم تا ابهامات شعر و زندگی کسایی کامل شود: {Sبه وقت دولت سامانیان و بلعمیان#چنین نبود جهان،با بها و سامان بودS}(ریاحی 1383:77) آیا نمیتوان اینگونه تصور کرد که ابیاتی که در آنها از رودکی به گونۀ غایب یاد میشود از کسایی است و بیت بالا نیز از ابیات آن قصیده است که کسایی به استقبال از قصیدۀ"مرا بسودو فروریخت هرچه دندان بود"سروده است؟ظاهرا مسألۀ تولد کسایی در(341 ه."