خلاصه ماشینی:
"شهید علی اکبر شیرودی روزی دیرهنگام در پایگاههوانیروز کرمانشاه به زمین نشست،و با لبخند بهپنجرههای پودر شده و بدنه سوراخ شده بالگرد خودخیره شد،و به درجهدارانی که به استقبال او آمدهبودند گفت:«هرچند در این پرواز شوق یک عاشقرا به امید وصال معشوق احساس میکردم،اما هنوزآنقدر خالص نشدهام که معشوق مرا به عرش اعلایملکوت راه دهد».
یکی از خلبانان هوانیروز نقل کرده است که شهیدعلی اکبر شیرودی در اواخر مرداد سال 1358 بعد ازسه روز مأموریت پروازی بسیار حساس در مناطقمرزی غرب کشور به پایگاه کرمانشاه بازگشته بودکه آتش توطئه در پاوه شعلهور شد و این شهر درمعرض سقوط قرار گرفت،ولی شهید شیرودی درنجات شهر نقش تعیین کنندهای ایفا کرد.
نقش شیرودی در آزادسازی شهر سقز مدت زیادی از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامینگذشته بود که هر روز بحرانی جدید در مناطقگوناگون کشور روی میداد و بخش مهمی از وقتو توان مردم را به خود مشغول میکرد.
در این موقعیت شهید علی اکبر شیرودی وسایر خلبانان جان بر کف با خالی کردن انواع مهماتروی مواضع نیروهای ضد انقلاب نقش بسزایی درپاکسازی شهر سقز داشتند،تا جایی که ضد انقلابچارهای جز عقبنشینی و دور شدن از سقز رانداشت.
هرگاه فرصتی به شهید شیرودی دست میداد بهافشای ماهیت ضد انقلاب میپرداخت و با رسیدگی(به تصویر صفحه مراجعه شود)&%08004YHSG080G% به وضع مالی خانوادههای رزمندگان،هموارهسعی میکرد روحیه نیروهای رزمنده را بالا برد ونارساییهای بجای مانده از عملکرد دولت موقترا برطرف نماید.
هنگامی که شنید بنی صدر دستورداده پادگان ابوذر سرپل ذهاب در غرب کرمانشاه راتخلیه و انبار مهمات آن منهدم شود،از این دستورسرپیچی کرد و به دو خلبان مکتبی که تنها داوطلبانمقاومت بین خلبانان بودند گفت:«ما میمانیم و باهمین دو بالگرد که در اختیار داریم مهمات دشمن رامیکوبیم و مسئولیت تمرد را میپذیریم»."