خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر،باورپذیری به مثابه فهم مرتبهای اول،متعلق فهممرتبهی دوم(فلسفه فیلم)قرار میگیرد و موردنقد و تحلیل و بررسی و واکاوی قرار میگیرد،ازجمله به این مورد میپردازد که چرا و چهگونه درسینمای عامهپسند قصهگو،"باور"جای"معرفت"رامیگیرد و برای پاسخگویی به این پرسش،بر اینمطلب اپیستمیک(معرفتشناختی)تکیه میکند کهچون معرفت بر مفهوم،مفهومکاوی،نقد مفهوم،شکپذیری،پرسش و آشنازدایی متکیست،و ازطرف دیگر ساختار سینمای عامهپسند قصهگو(وبازیگری عامهپسند سینمایی،تأتری،تلویزیونی نیز)چنین دغدغه و مسألهای ندارد،بنابراین از معرفت ومفهومکاوی فاصله میگیرد تا بتواند به مسأله سینمایقصهگو پاسخ دهد،مسألهای به نام باورپذیرسازیقصه و روایت در قصهپردازی.
اما برخلاف سینمای عامهپسند قصهگوی باورپذیر،در سینمای اندیشه و آنتیسینما عادات ذهنی پاورپذیرمخاطب در راستای ایجاد نوعی زیباییشناسیفرامعنای پرسشگر،تخریب میشود تا مخاطب رااز سیطرهی فهم تکبعدی خارج کند و به فضایفهم چندلایهای از خودش و محیطی که در آنزیست میکند،برساند؛در سینمای عامهپسندقصهگو،همچنان باورپذیری به مثابه اساس و بنیانساختاری مورد استفاده قرار میگیرد چراکه راهیدیگر برای جذب مخاطب در جهان ممکن فیلموجود ندارد و البته همین ضرورت است که وجهانتقادی و معرفتبخشی سینمای عامهپسند قصهگو رانیز از بین میبرد."