چکیده:
قحطی در ایران سابقه ای به قدمت تاریخ این سرزمین دارد. ساکنان ایران زمین، از کهن ترین روزگاران، به صورت ادواری، با قحطی و کمیابی ارزاق دست به گریبان بوده و به کرات بر اثر آن قربانیان بسیار داده اند. درباره اسباب و علل ایجادکننده این قحطی ها سخن بسیار رفته است. بعضی از محققان، ساده اندیشانه و عجولانه، به سراغ نزدیک ترین و سهل الوصول ترین عاملی که به نظرشان می رسیده ـ قهر طبیعت ـ رفته اند و مصایب بی شماری را که طی قرون متمادی بر اثر قحطی برای مردم ایران پدید آمده است، یک باره و یک سره، معلول بی مهری طبیعت دانسته اند. این تصور نه به کلی خالی از واقعیت است و نه تمام واقعیت را دربر دارد. تردیدی نیست که فلات ایران ـ در مقام مقایسه با بخش هایی از جهان نظیر اروپای غربی و شمالی، کانادا، و نیز در قیاس با متوسط کل جهان ـ از رطوبت و بارندگی کافی برخوردار نبوده و نیست؛ به همین دلیل، در طول تاریخ، بسیاری از قحطی های ایران از خشک سالی های متناوب نشئت گرفته است[i]. با وجود این، دور از منطق و واقعیت خواهد بود اگر نقش بسیار موثر و تعیین کننده عوامل گوناگون اجتماعی در ایجاد و سیر تحول قحطی های ایران نادیده یا دست کم گرفته شود. این عوامل گاه منشا و علت شروع قحطی ها بوده اند (عوامل اولیه) و گاه عامل تشدید کننده و ادامه دهنده آن ها (عوامل ثانوی یا جانبی). در این مقاله بر آنیم تا تاثیر مشخص عوامل اجتماعی را در شکل گیری و تداوم عظیم ترین و دهشتناک ترین قحطی ایران در طول تاریخ بازنماییم ـ تاثیری که کم و بیش در اکثریت قحطی های ایران مشهود است. در این پژوهش، نخست به توصیف چگونگی شروع این قحطی و نقش عوامل طبیعی و جوی در ایجاد آن، و نیز بررسی ابعاد و پیامدهای جمعیتی، سیاسی، و اقتصادی و ... آن می پردازیم و سپس به سراغ عوامل اجتماعی و فرهنگی می رویم
خلاصه ماشینی:
"تصنیف زیر،که در آن موقع ورد زبانها شده بود،وصف حال گویایی است از نارضایی و آزردگی شدید مردم مصیبتزدۀ تهران از این مسافرت بی موقع و عدم احساس مسئولیت شاه: شاه کج کلا(کلاه)#رفته کربلا#گشته بیبلا نان شده گران#یک من یک قران#یک من یک قران ما شدیم اسیر#از دست وزیر{CP12CP}#از دست وزیر (نیز-پیوست،سند 2) بیکفایتی،سوء سیاست،و فساد عمال حکومت تردیدی نیست که،اگر مقامات دیوانی و کارگزاران دولتی از آمادگی و کارآیی کافی و نیز احساس مسئولیت لازم برای پیشگیری قحطی و مقابله با آن برخوردار بودند،قحطی و کمیابی اصلا پدید نمیآمد یا بسیاری از عواقب آن قابل اجتناب بود.
از وقایع آن ایام،که موجب حیرت اولی الابصار شد،آن بود که چون گندم بینهایت تسعیر یافت(قیمت آن افزایش فوق العاده یافت)،حضرت سپهسالار مبلغی بسیار پول بر مالها فرمود بار کردند و خدمت یکی از بزرگان فقها ارسال فرمود و پیغام فرستاد که چون امروز اکبر و اعلم علماء شما هستند و رعایت حال ملت ختمی مرتبت بر شما لازم است و حال امت بدین مقام رسیده که به چشم خود میبینید،[به طوری که]کفار فرنگستان را بر حال این مردم بیچاره رقت دست داده و به قدر مقدور در حفظ نفوس،با[وجود]تباین(اختلاف،تضاد)مذهب،سعی دارند،لهذا همینقدر از جناب عالی رد همراهی و حفظ مردم استدعا دارم که هر قدر گندم که بدانید و زیاده از مایحتاج خودتان باشد،به قیمت عادلۀ وقت،بفروشید و وجه آن را نقد دریفات کنید،بلکه نفوسی چند از هلاکت برهند و به حکم من احسن نجا(کسی که احسان کرد نجات یافت)شما نیز در این ثواب غظیم شریک باشید."