چکیده:
هم ذات بودگی دو هنرمند و اشتراک روحی و احساسی آن ها گاه موجب پدیدار شدن آثاری می گردد که به رغم فاصله ی انکارناپذیر شرایط و موقعیت های مکانی و زیستی، از همانندی های شگفتی برخوردار است. از جمله ی این آثار دو شعر « آی آدم ها» از نیما یوشیج و «دست تکان نمی داد، داشت غرق می شد» از استیوی اسمیت، شاعر انگلیسی، است که شاعران هر دو شعر با بهره مندی ازبن مایه ی مرگ در تصویر سمبولیک انسانی که در پیش چشم دیگران در حال غرق شدن است، بیانیه ای مستند علیه ساحل نشینان بی اعتنا به دیگران ارائه داده اند. توجه اصلی مقاله ی حاضر بررسی و تحلیل این دو شعر به منظور کشف و توضیح مشابهت و تفاوت های شیوه ی ارائه ی نماد مرگ در این دو شعر است. بهره مندی از ساخت روایی در شعر، و استفاده از بستر تراژیک از مهم ترین شباهت های دو شعر است. حال آن که در شیوه ی ساخت و پرداخت روایی، شعر «دست تکان نمی داد، داشت غرق می شد» بیش تر روایت محور است و در شعر« آی آدم ها» رویکرد راوی محوری غلبه دارد. هم چنین نگاه بیش و کم فلسفی استیوی اسمیت به مقوله ی مرگ بارویکرد نیمایوشیج که رنگ سیاسی و اجتماعی بر آن غلبه دارد، از دیگر تفاوت های دو شعر است.
خلاصه ماشینی:
از جملهی این آثار، دو شعر "آی آدمها» از نیما یوشیج و «دست تکان نمیداد، داشت غرق میشد» از استیوی اسمیت، شاعر انگلیسی است که شاعران هر دو شعر با بهرهمندی از بنمایهی مرگ در تصویر سمبولیک انسانی که در پیش چشم دیگران در حال غرقشدن است، بیانیهای مستند علیه ساحلنشینان بیاعتنا به دیگران، ارائه دادهاند.
یکی از نمونههای قابل توجه اینگونه مشابهتها که تفاوت زمان و بعد مکان و گسترهی محدودتر ارتباطات در دهههای آغازین قرن بیستم، امکان اخذ و اقتباس را به مرز صفر میرساند و تنها همذات بودگی دو هنرمند و اشتراک روحی و احساسی آنها تبیینگر آن است، دو سروده است با نامهای: «آی آدمها» و «دست تکان نمیداد، داشت غرق میشد» که نیما یوشیج و شاعر انگلیسی، استیوی اسمیت (Stevie Smith) آنها را پدید آوردهاند.
(سیویلو (Civello)، 1983: 59) دست تکان نمیداد، داشت غرق میشد کسی صدایش را نشنید، صدای مرد مرده را؛ اما او دراز کشیده، هنوز مینالید: - من دور بودم، بسیار دورتر از آنچه فکر میکردید و دست تکان نمیدادم، داشتم غرق میشدم مرد بیچاره شوخی را همیشه دوست داشت و حالا مرده است قلبش از کار ایستاد چون آب خیلی سرد بود (آنها گفتند) آه نه نه، همیشه سرد بود، (مرده هنوز مینالید) من همهی زندگیم بسیار دورتر بودم و دست تکان نمیدادم، داشتم غرق میشدم در این نوشتار، کوشش میشود شعر استیوی اسمیت با شعر «آی آدمها» از نیما یوشیج مقایسه شود که هر دو از نظر تصویرسازی و مضمون، در مورد غریقی است که دیگران به تماشای غرق شدنش نشستهاند: آی آدمها آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!