خلاصه ماشینی:
آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است، تأثیر انسانشناسیهای بروندینی در انسانشناسی دینی بلکه در شناخت و فهم دین بهطور کلی است.
anthropos به معنای انسان و logia به معنای شرح یا شناخت یا logos به معنای کلمه(بیتس و پلاگ 1375: 27) نگاهی به تاریخ تکوین انسانشناسی علمی گرچه پیشرفتهای چشم گیر این علم در قرون اخیر و در غرب بهویژه قرن بیستم صورت گرفته است ولی نگاه تجربی به انسان و مشاهدات مردمشناسانه هر چند ساده و ابتدایی از سابقهای طولانی برخوردار است.
در وهله اول(مرحله واقعیت و شناخت آن) دینپژوه برای قبول دین اینگونه پیشفرضها را برای خود هموار میکند که جهان هستی در خارج از ذهن انسانی موجود است و این جهان برای انسان قابل شناخت است(انسان استعداد شناسایی واقعیت را دارد).
در وهله سوم(مرحله شناخت دین)، بعد از قبول دین، مفروضات انسانشناسانهای که تأثیر عمدهای در شناخت دین دارد عبارت اند از اینکه کدام انسان محتاج دین است، به سخن دیگر انسان چه نیازی دارد، اجتماع انسانی چه خصوصیات و در نتیجه چه نیازی به دین دارد، کمال انسان و جامعه بشری چیست و در نتیجه دین کامل کدام است؟(چون دین کامل آن است که انسان و جامعه او را به کمال خود رساند) پاسخ به اینگونه سئوالات، مفروضاتی است که انتظار از دین را شکل میدهد.
به هرصورت به گونهای به ارتباط این علوم با دین میاندیشد باید به نکات متعددی توجه داشته باشد که برخی از مهم ترین آنها عبارت اند از: 1ـ دین را دوگونه میتوان مورد پژوهش قرار داد و به دین دو گونه میتوان نگاه کرد: الف ـ میتوان پا به درون خانه دین گذاشت و به صدق و کذب گزارههای دینی پرداخت، همانچه علم کلام، فقه و اخلاق دینی هر کدام در حوزه خاصی انجام میدهند.